مطالب وبلاگ
دلیل خوب برای خواب بعد از ظهر!
اما در واقع، خصوصیات واقعی خواب بعد از ظهر چیست؟
1- خواب بعد از ظهر برای قلب مفید است
خواب های منظم بعد از ظهر (حداقل 3 بار در هفته)، خطر حمله های قلبی و بیماری های قلبی عروقی را حدود 30% کاهش میدهد.
این اثر چه طور توضیح داده میشود؟ خواب بعد از ظهر استرس را کم میکند. و این در حالی است که استرس یکی از عوامل مهم در ایجاد بیماری های قلبی عروقی است.
2- خواب بعد از ظهر اثر تحریک کنندگی دارد
باید دانست که در پایان خواب بعد از ظهر، بدن دو هورمون، آدرنالین و نورآدرنالین آزاد میکند. این هورمون ها در هوشیاری سهیم هستند زیرا آنها ریتم قلبی را تحریک میکنند و باعث میشوند خون بهتر به مغز برسد.
به بیان دیگر، پایان خواب بعد از ظهر، تأثیر تحریک کنندگی دارد. همچنین بعد از برخاستن از رختخواب، احساس میکنیم که انرژی بیشتری برای نیمۀ دیگر روز داریم.
این پدیده بعد از خواب شبانه هم مشاهده میشود، به همین خاطر است که ده دقیقه بعد از بیدار شدن، احساس بسیار خوبی داریم و کاملاً سرحال هستیم.
3- خواب بعد از ظهر خلاقیت را تحریک میکند
بهترین ایده ها پس از خواب بعد از ظهر، به سراغ مان میآیند.
طی مدت خواب بعد از ظهر، فعالیت مغزی ما کمتر است اما صفر نیست. ناخودآگاه ما کار میکند: ما بهترین عبارات برای بیان منظورمان را داریم و تصاویر ذخیره شده در بیداری، در خواب به خاطرمان میآیند.
این پدیده بیشتر در خواب بعد از ظهر دیده میشود تا خواب شبانه زیرا خواب بعد از ظهر ما را در یک مرحله خواب سبک تر نگه میدارد که این مرحله برای دریافت الهامات درونی مناسب تر است.
4- خواب بعد از ظهر توصیه شده است
طی این خواب سیک، راحت تر میتوانیم توسط مغزمان برای نادانی ها و بی خبری های مان، راه حل های ناخودآگاهی به خاطر بیاوریم. ضمناً چند دقیقه بعد از بیداری میتوانیم استراتژی هایی برای حل مشکلات مان به یاد بیاوریم (این فرآیند در خواب شبانه غیرممکن است زیرا این خواب به واسطۀ یک مرحلۀ رویا به پایان میرسد).
این وضعیت ناخودآگاهی ، گسستگی لازم برای روبهرو شدن با شرایط درد سر آمیزتر را فراهم میآورد.
5- خواب بعد از ظهر مانع از بروز آثار منفی کم خوابی میشود
ما کمتر و کمتر میخوابیم و به میزان روز افزونی به کمبود خواب دچار میشویم.
این در حالی است که کم خوابی، خستگی، استرس، کاهش تمرکز و توجه را با خود به همراه دارد و مانع از یادگیری کودکان و بزرگسالان میشود، علاوه بر این بازدهی را به شدت کاهش میدهد، خطر دیابت، افزایش وزن و... را نیز بالا میبرد.
6- خواب بعد از ظهر در عمل
لازم نیست که زمان زیادی به خواب بعد از ظهر اختصاص داده شود (10 تا 30 دقیقه کافی است). برای کسانی که زمان کمتری دارند، خواب های بسیار کوتاه (فقط چند دقیقه) را پیشنهاد میکنیم، میتوان این خواب کوتاه را در محل کار یا حتی در وسایل حمل و نقل عمومی هم داشت.
خواب بعد از ظهر مانع از خواب شبانه نمیشود
به شرطی که در ابتدای بعد از ظهر بخوابید نه در وسط آن. علاوه براین، بر خلاف آنچه که تصور میشود، خواب بعد از ظهر استرس را کاهش و بازدهی را افزایش میدهد، و این عوامل دست به دست هم میدهند تا خواب شبانۀ خوبی را برای شما فراهم آورند.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در سه شنبه 26 اردیبهشت1391 و ساعت 18:8 | نظر بدهید فوایدلبخندزدن
لبخند چیزی فراتر از نشان دادن خوشایند بودن چیزی است. تحقیقات روانشناسی 10 فایده لبخند زدن را بیان میکنند.
آدمها همیشه لبخند میزنند، مخصوصاً وقتی در جمع هستند اما لبخند فقط نشان دهنده شاد بودن آنها نیست. ما از لبخند برای اهداف خاص اجتماعی استفاده میکنیم زیرا لبخند میتواند پیامهای مختلفی را به دیگران برساند.
در زیر به 10 روشی که میتوان از لبخند برای فرستادن پیام درمورد قابل اعتماد بودن، جذابیت، اجتماعی بودن و ویژگیهای بسیار دیگر درمورد خودمان استفاده کرد، اشاره میکنیم.
1. تشویق دیگران برای اعتماد به شما
در دنیایی که همه فقط به فکر خودشان هستند، واقعاً به چه کسی میتوان اعتماد کرد؟ یک نشانه از قابل اعتماد بودن ما، لبخند است. لبخندهای واقعی پیام میفرستد که دیگران میتوانند به ما اعتماد کرده و با ما همکاری کنند. کسانیکه لبخند میزنند معمولاً سخاوت و برونگرایی بیشتری دارند.
اقتصاددانان نیز تصور میکنند که لبخند ارزش ویژهای دارد. در یک تحقیق که توسط شارلمان و همکاران (Scharlemann et al.) انجام گرفت، احتمال اینکه شرکتکنندهها به افرادیکه لبخند میزدند اعتماد کنند خیلی بیشتر از بقیه بود. این تحقیق مشخص کرد که لبخند تمایل افراد برای اعتماد کردن را تا 10% افزایش میدهد.
2. جلب ملایمت و ارفاق دیگران
وقتی افراد کار بدی انجام میدهند و دستگیر میشوند معمولاً لبخند میزنند. آیا این کار برایشان فایدهای دارد؟
براساس تحقیقی که توسط لافرانس (LaFrance) و هِچ (Hecht) در 1995 انجام گرفت، میتواند اینطور باشد. ما با کسانیکه قانونشکنی کردهاند، اگر بعد از آن لبخند بزنند، با ملایمت و ارفاق بیشتری برخورد میکنیم. مهم نیست که لبخندی دروغین باشد، لبخندی از روی بیچارگی باشد یا یک لبخند واقعی، همه آنها باعث میشود برای فرد خاطی کمی تحفیف قائل شویم.
به نظر میرسد که به این دلیل در این مورد موثر است که تصور میکنیم افرادی که بعد از قانون شکنی لبخند میزنند، قابلاعتمادتر از آنهایی هستند که لبخند نمیزنند.
3. رهایی از خطاهای اجتماعی
فراموش کردید به مناسبت سالگرد ازدواجتان برای همسرتان هدیه بخرید؟ اسم یک مشتری مهم را فراموش کردهاید؟ سهواً یک بچه کوچک را لگد زدید؟ اگر چنین مواردی برای شما هم پیش آمده باشد، احتمالاً خجالتزده شدهاید.
عملکرد خجالت این است که شما را از مکانهای اجتماعی پرفشار بیرون کند. لبخندهای از روی خجالت با پایین انداختن سر همراه است و خیلی وقتها هم یک خنده کوتاه احمقانه به آن اضافه میکنیم. این کار برای این انجام میشود که باعث شویم فرد مقابل اشتباه سهوی ما را فراموش کرده و سریعتر ما را ببخشد.
بنابراین لبخند از روی خجالت به ما کمک میکند از زندان رها شویم.
4. چون درغیراینصورت احساس بدی پیدا خواهم کرد
گاهیاوقات به این دلیل لبخند میزنیم که هم مودبانه است و هم اینکه بعد از آن احساس بدی پیدا نمیکنیم. مثل زمانیکه کسی با اشتیاق درمورد اینکه چطور مقداری پول در جیب یکی از لباسهای قدیمیاش پیدا کرده برایمان تعریف میکند. شاید خیلی جای لبخند زدن نداشته باشد اما اینکار را میکنید چون مودبانه است.
در یک تحقیق از افراد مختلف سوال شد بعد از شنیدن اخبار خوب از یک نفر، صورت خود را خشک و جدی نگه دارند. بعد از آن احساس بدی پیدا کردند و تصور میکردند که آن فرد نظر بدی نسبت به آنها پیدا خواهد کرد.
به همین دلیل است که در اینگونه مواقع سر خود را تکان داده و لبخند میزنیم چون میدانیم اگر اینکار را نکنیم، بعد احساس پشیمانی خواهیم کرد. این احساس در زنان قویتر از مردان است.
5. خندیدن از ته قلب
لبخند زدن راهی برای کاهش فشار ناشی از موقعیتهای ناراحتکننده است. روانشناسان به آن فرضیه فیدبک چهره میگویند. حتی وقتی به اجبار لبخند میزنیم برای اینکه کمی روحیهمان را بهتر کند کافی است.
هشدار: لبخند زدن به چیزهای ناراحتکننده شاید موثر باشد اما به نظر دیگران جالب نمیرسد. وقتی آنسفیلد (Ansfield) در تحقیق خود از شرکتکنندهها خواست تا ویدئوهایی ناراحتکننده تماشا کنند، آنهایی که لبخند زدند بعد احساس بهتری داشتند تا آنها که لبخند نزدند. اما آنهایی که به تصاویر ناراحتکننده لبخند میزدند در نظر دیگران خوشایند نبودند.
6. برای درک و بینش بهتر
وقتی عصبی هستیم، توجه ما کمتر میشود. متوجه نمیشویم که کناردستمان چه میگذرد و فقط اتفاقی که درست روبهرویمان میافتد را میبینیم. این هم از نظر لفظی و هم استعاری صدق میکند: وقتی مضطرب هستیم یا استرس داریم، متوجه ایدههایی که در گوشههای ذهنمان است نمیشویم. اما برای به دست آوردن درک از یک مشکل، دقیقاً به همین ایدههای پیرامونی نیاز پیدا میکنیم.
لبخند بزنید.
لبخند زدن باعث میشود احساس خوبی پیدا کنیم که انعطافپذیری در توجه را بالا برده و توانایی ما برای فکر کردن کلینگر را تقویت میکند. وقتی این ایده توسط جانسون و همکاران (Johnson et al.) در سال 2010 بررسی شد، نتایج تحقیق نشان داد که شرکتکنندههایی که لبخند میزدند در کارهایی که نیاز به توجه داشت و فرد باید کل جنگل و نه فقط درختان آن را میدید، بهتر عمل میکردند.
7. برای جذابیت
لبخند خانمها تاثیری جادویی بر همسرشان دارد و تاثیر آن حتی از ارتباط چشمی نیز بالاتر است. در یک تحقیق بر روی نحوه برخورد آقایان با خانمها را در یک بار بررسی کرد ]والش و هویت، 1985 (Walsch & Hewitt, 1985) [. وقتی زنی فقط ارتباط چشمی با همسرش برقرار میکرد، در 20% از موارد فرد به او نزدیک میشد. وقتی همان زن لبخندی را هم اضافه میکرد، در 60% از موارد مرد به او نزدیک میشد.
اما وقتی مردها به زنان لبخند میزنند، تاثیر آن جادوییت کمتری دارد. بااینکه لبخند زدن جذابیت خانمها را برای آقایان بیشتر میکند اما برعکس آن چندان صادق نیست. درواقع، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد مردان وقتی باغرور و یا حتی خجالت رفتار کنند، نسبت به زمانیکه شاد به نظر میرسند، جذابیت بیشتری دارند ]تریسی و بیل، 2011 (Tracy & Beall, 2011)[. کمتر لبخند زدن باعث میشود مردان مردانهتر به نظر برسند.
8. پنهان کردن فکر
روانشناسان در گذشته تصور میکردند که یک لبخند واقعی هیچوقت دروغ نمیگوید. لبخندهای دروغین و مصنوعی فقط دهان را درگیر میکند درحالیکه لبخندهای واقعی به چشمها نیز میرسد. اما در تحقیقات اخیر مشخص شده است که 80% از افرادیکه لبخند مصنوعی میزنند میتوانند تاثیر لبخند بر روی چشمها را نیز تقلید کنند.
پس از لبخند میتوان برای پنهان کردن چیزی که واقعاً به آن فکر میکنیم استفاده کنیم اما با این وجود ساختن یک لبخند مصنوعی چندان آسان نیست زیرا زمانبندی آن باید درست باشد. رمز ایجاد یک لبخند قابلاعتماد این است که شروع کُندی دارد، یعنی نیمثانیه طول میکشد تا روی صورت پخش شود. یک تحقیق نشان داده است که در مقایسه با یک لبخند با شروع سریع (یک دهم ثانیه)، لبخندهای با شروع کُندتر قابلاطمینانتر، واقعیتر و جذابتر تلقی میشوند.
9. برای پول درآوردن
در موارد قبل بررسی کردیم که اقتصاددانان نیز ارزش لبخند را دریافتهاند اما آیا لبخند میتواند واقعاً برایمان پولساز باشد؟ واضح است که یک لبخند پهن از یک مستخدم میتواند: تید و لوکارد (Tidd and Lockard) در سال 1976 در تحقیق خود دریافتند که مستخدمهایی که لبخند میزنند انعام بیشتری دریافت میکنند.
بطورکلیتر افرادیکه در صنایع خدماتی هستند، مثل مهمانداران هواپیما یا آنها که در بخش سرگرمی و میهماننوازی هستند، برای لبخند زدن به مشتریان خود پول میگیرند. اما مراقب باشید. تضاد مداوم بین آنچه واقعاً احساس میشود و آنچه نشان داده میشود میتواند موجب خستگی فرد و فرسودگی شغلی شود.
10. لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند
یکی از سادهترین لذتهای زندگی که معمولاً بهخاطر خودکار بودن آن دیده نمیشود زمانی است که به کسی لبخند میزنید و او در جواب به شما لبخند میزند.
اما همانطور که ممکن است متوجه شده باشید همه آدمها در جواب یک لبخند، لبخند نمیزنند. هینز و تومهاو (Hinsz and Tomhave) در سال 1991 در تحقیق خود بررسی کردند که چه نسبت از افراد لبخند را با لبخند جواب میدهند. نتایج آنها نشان داد که حدود 50% از افراد اینگونه رفتار میکنند. درمقایسه معمولاً هیچکس اخم را با اخم جواب نمیدهد.
لبخند برای طولعمر
اگر هیچکدام از این تحقیقات نتونست لبخندی روی لبان شما بنشاند این را هم در نظر بگیرید: افرادیکه زیاد لبخند میزنند معمولاً بیشتر عمر میکنند. در یک تحقیق که بر روی تصاویر بازیکنان بیسبال در سال 1952 انجام گرفت مشخص شد که آنها که لبخند زده بودند تا 7 سال بیشتر از همسانان خود عمر کردهاند.
شاید حالا دلیلی برای لبخند زدن پیدا کرده باشید.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در سه شنبه 26 اردیبهشت1391 و ساعت 17:53 | نظر بدهید گفتـگوهای کـودکـانه با خـدا
گفتـگوهای کـودکـانه با خـدا
خدای عزیز!
به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمیکنی؟
خدای عزیز!
شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمیکشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.
خدای عزیز!
اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفشهای جدیدم رو بهت نشون میدم.
خدای عزیز!
شرط میبندم خیلی برایت سخت است که همه آدمهای روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمیتوانم همچین کاری کنم.
خدای عزیز!
در مدرسه به ما گفتهاند که تو چکار میکنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام میدهد؟
خدای عزیز!
آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟
خدای عزیز!
این حقیقت داره اگر بابام از همان حرفهای زشتی را که توی بازی بولینگ میزند، تو خانه هم استفاده کند، به بهشت نمیرود؟
خدای عزیز!
آیا تو واقعاً میخواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟
خدای عزیز!
چه کسی دور کشورها خط میکشد؟
خدای عزیز!
من به عروسی رفتم و آنها توی کلیسا همدیگر را بوسیدند. این از نظر تو اشکالی نداره؟
خدای عزیز!
آیا تو واقعاً منظورت این بوده که "نسبت به دیگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار میکنند؟" اگر این طور باشد، من باید حساب برادرم را برسم.
خدای عزیز!
بخاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم، اما چیزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود.
خدای عزیز!
وقتی تمام تعطیلات باران بارید، پدرم خیلی عصبانی شد. او چیزهایی دربارهات گفت که از آدمها انتظار نمیرود بگویند. به هر حال، امیدوارم به او صدمهای نزنی.
خدای عزیز!
لطفاً برام یه اسب کوچولو بفرست. من قبلاً هیچ چیز از تو نخواسته بودم. میتوانی دربارهاش پرس و جو کنی.
خدای عزیز!
من میخواهم وقتی بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با اینهمه مو در تمام بدنش.
خدای عزیز!
برادر من یک موش صحرایی است. تو باید به اون دم هم میدادیها! ها!
خدای عزیز!
فکر میکنم منگنه یکی از بهترین اختراعاتت باشد.
خدای عزیز!
من همیشه در فکر تو هستم حتی وقتی که دعا نمیکنم.
خدای عزیز!
از همۀ کسانی که برای تو کار میکنند، من نوح و داود را بیشتر دوست دارم.
خدای عزیز!
من دوست دارم شبیه آن مردی که در انجیل بود، 900 سال زندگی کنم.
خدای عزیز!
فکر نمیکنم هیچ کس میتوانست خدایی بهتر از تو باشد. میخوام اینو بدونی که این حرفو بخاطر اینکه الان تو خدایی، نمیزنم.
خدای عزیز!
ما خواندهایم که توماس ادیسون نور را اختراع کرد. اما توی کلاسهای دینی یکشنبهها به ما گفتند تو این کار رو کردی. بنابراین شرط میبندم او فکر تو را دزدیده.
خدای عزیز!
آدمهای بد به نوح خندیدند و گفتند: "تو احمقی چون روی زمین خشک کشتی میسازی" اما اون زرنگ بود. چون تو رو فراموش نکرد. من هم اگر جای اون بودم همین کارو میکردم.
خدای عزیز!
لازم نیست نگران من باشی. من همیشه دو طرف خیابان را نگاه میکنم.
خدای عزیز!
هیچ فکر نمیکردم نارنجی و بنفش به هم بیان. تا وقتی که غروب خورشیدی رو که روز سهشنبه ساخته بودی، دیدم، معرکه بود.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در دوشنبه 25 اردیبهشت1391 و ساعت 17:57 | نظر بدهید به سلامتی مادر ... + تصاویری بسیار زیبا از عشق مادر
گفتم مادر! ...
گفت: جانم
گفتم درد دارم! ...
گفت: بجانم
گفتم خسته ام! ...
گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام! ...
گفت : بخور از سهمِ نانم ... ... ... ...
گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چششمانم
اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...!
همیشه از درد گفتم و از رنج
به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره!
به سلامتی مادر بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من همیشه گفت بچه هام...
به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت
به سلامتی مادر بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته
به سلامتی مادر بخاطر زندگی که همراه با شادی و امید و مهربونی بهمون میده
به سلامتی مادرچون هیچوقت خستگیشو به رخمون نمیکشه و ازش گلایه ای نمیکنه
به سلامتی مادر چون اگه خورشید نباشه میشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگی یه لحظه هم معنی نداره
به سلامتی مادر که بخاطر ما اندام خوشکلش بهم خورد!
بد نیست امسال گل را فراموش کنیم و چیزی را برای مادران عزیز بخریم که واقعاً به آن احتیاج دارند – هدیه سلامتی.
اشتباه نکنید... لازم نیست برای او تردمیل بخرید. خیلی چیزها وجود دارد که می توانند به سلامتی مادر کمک کنند، و همه مادرهای نازنین از گرفتن هدیه ای که سلامت جسمی و روحیشان را تقویت می کند خوشحال خواهند شد.
1. اگر هرسال برای مادرتان شکلات هدیه می بردید، امسال شکلات تلخ ببرید. شکلات تلخ حاوی آنتی اکسیدان هایی است که از بیماری قلبی و سایر بیماری ها جلوگیری می کنند. فقط شکلات هایی را انتخاب کنید که شکر کمتر و کالری پایین تری دارند.
2.کیک و بیسکوییت های سالم تر. اگر دوست دارید کیک و بیسکوییت هدیه بدهید، محصولاتی را بخرید که چربی و کالری کمتری دارند. بعضی بسکوییت ها یا کلوچه هایی که حاوی گردو هستند، حتی مافین هایی که در آنها از روغن کانولا (نوعی روغن گیاهی) استفاده شده است می توانند گزینه های مناسبی باشند.
3. غذای سالم. به جای اینکه مادر را برای شام بیرون ببرید و با صرف هزینه های زیاد غذاهی ناسالم و چرب تهیه کنید، برای او شامی سالم و سبک درست کنید. اگر آشپز چندان ماهری نیستید، از یک کتاب آشپزی کمک بگیرید و بعد از صرف شام همان کتاب را به مادرتان هدیه بدهید.
4. سبد سلامتی. به جای اینکه برای مادر بسته های پر از شیرینی و شکلات ببرید، سبد مخصوص خودتان را درست کنید و در داخل آن سی دی های یوگا، ایروبیک و یا هر ورزش دیگری که دوست دارد بگذارید.
5. خواب خوب. پزشکان می گویند خواب خوب و کافی خطر ابتلا به دیابت نوع 2 را کاهش می دهد، همین طور به سلامت کلی بدن کمک می کند. برای مادرتان ملافه ها، تشک ها، بالش ها یا پتوهای خوب و راحت بخرید. حتی اگرآقا هستید و می خواهید برای همسرتان کادو بخرید، به او پیشنهاد کنید که از این به بعد وقتی او خواب است از بچه مراقبت می کنید.
6. حمایت روحی و جسمی. مطمئن باشید مادرهای میانسال و سالخورده این هدیه را به هدیه های مادی ترجیح می دهند. به مادرتان بگویید که از این به بعد هر زمان که به شما نیاز داشته باشد در کنارش خواهید بود، او را در مطب دکتر همراهی خواهید کرد و زمان بیشتری را به او اختصاص خواهید داد. البته مادرها همیشه می گویند "نه نمی خواهم تو زحمت بکشی" . اما یادتان باشد آنها همیشه، چه در دوران کودکی و چه در زمان حال برای ما زحمت کشیده اند، بد نیست گوشه ای از این همه خوبی و محبت آنها را جبران کنیم.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در شنبه 23 اردیبهشت1391 و ساعت 18:57 | یک نظر 8راه طلايی برای كاهش درد پريود (ديسمنوره)
دردهای قاعدگی ( پريود )
دردهای حين عادت ماهانه ( پریود ) خانم ها يکي از شايعترين شکايات آنها در طول اين دوره است. تغييرات خلق و خو و احساس خستگي آنها در هنگام پریود گاهي بسيار شديد و آزاردهنده است.
اگرچه از ميان شيوههاي درماني برای کاهش درد در زمان پریود ميتوان به مصرف قرصهاي ضددرد، ضدبارداري و ضدافسردگي اشاره کرد که اتفاقا خيلي از خانم ها برای کاهش درد در زمان قاعدگی مصرف ميکنند، اما در اين مطلب صرفا به توصيههاي غيردارويي دکتر مائو، پزشک مشهور طب چين، اشاره ميشود.
1- اسيدهاي چرب بيشتري مصرف کنيد:
مطالعات زيادي نشان داده است که مصرف اين اسيدهاي چرب که عمدتا در غذاهايي مانند ماهي، آجيلها مثل گردو، بادام و يا دانههايي مانند کنجد وجود دارد، سبب کاهش علايم ديسمنوره (درد هنگام پریود )ميگردد.
2- غذاهايي که بايد يک هفته قبل از شروع پریود شدن مصرف کنيد:
يک هفته قبل از شروع پریود ، بهتر است از اسفناج (ميتوانيد آن را بخارپز کرده و با ماست ميل کنيد که بسيار هم خوشمزه است)، تمشک و گردو استفاده کنيد.
همچنين از زعفران، رازيانه، ترخون، ترهفرنگي، موسير، فلفلسياه، دارچين و پوست پرتقال بيشتري در موقع طبخ غذاها استفاده کنيد.
3- دم کرده ي مخصوص بنوشيد:
برای کاهش درد در زمان پریود میتوانید از دم کرده های مخصوص استفاده کنید.دم کرده ي بابونه، سنبلالطيب و گل گاوزبان، تمشک و سرخوليک در کاهش درد پریود و ايجاد آرامش بسيار موثرند. هريک از اين دم کردهها را ميتوانيد به طور مجزا تهيه و به دلخواه خود در زمان پریود تان مصرف کنيد.
لازم به ذکر است که اين دم کرده هاي گياهي در واقع گنجينههاي علم پزشکي شرق است که به ما به ارث رسيده و با مصرف به جاي آنها ميتوانيد بسيار بهره ببريد.
كاهش درد پريود
4- مکمل منيزيم مصرف کنيد:
بعضي از خانمها به دليل کاهش منيزيم خون، دچار دردهاي پيش از دوره ماهانه (پریود )ميگردند. لذا توصيه ميشود، يک هفته قبل از پريود، شروع به مصرف روزانه 500 ميليگرم منيزيم به علاوه 50 ميليگرم ويتامين B6 کنيد که در کاهش درد و گرفتگيهاي زير شکم بسيار مفيد است (البته تحت نظر پزشک).
5- فهرستي از غذاهاي حساسيتزا را براي خودتان تهيه کنيد:
حتما تا حالا متوجه شده ايد که يک هفته قبل از پريود، به بعضي غذاها حساسيت و واکنش نشان ميدهيد که گاهي سبب تشديد ناراحتي شما در هنگام پریود تان ميگردند. لذا به شما توصيه ميکنيم تا فهرستي از اين غذاها را تهيه نموده و در دورههاي بعدي، از مصرف آنها خودداري کنيد.
6- از تمرينهاي ورزشي و ذهني غافل نشويد:
بر خلاف گذشته که توصيه به استراحت ميشد، در طب چيني انجام ورزشهاي بدني و ذهني آرام و در حد متوسط توصيه ميگردد (مانند ورزشهاي تاييچي، يوگا) که سبب ميشود تا شما در آرامش و تعادل بيشتري به سر بريد.
7- مصرف نمک و کافئين را محدود کنيد:
ممکن است شما نسبت به خوردن اين مواد ميل زيادي داشته باشد، اما بايد بدانيد که مصرف این مواد در زمان پریود در تشديد مشکلات شما بسيار موثرند و اگر واقعا نميتوانيد در برابر آنها مقاومت کنيد، حداقل مصرف متوسط و کمي از آنها داشته باشيد.
8- نفس عميق بکشيد:
مواقعي که بسيار کلافه و مضطربايد، پنج بار از راه بيني نفس عميق به درون بکشيد و بيرون دهيد. خواهيد ديد که در تخفيف درد و علايم شما بسيار موثر است.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در شنبه 23 اردیبهشت1391 و ساعت 18:54 | نظر بدهید دردهای اساسی ما ایرانیان به روایت صادق هدایت
دردهای اساسی ما ایرانیان به روایت صادق هدایت
صادق هدایت که از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود، در کتاب بوف کور خود می نویسد :
در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند، این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد! و اینک؛ سی و هفت درد و عیب اساسی اجتماعی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد!
1. اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2. اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3. با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4. به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5. بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6. در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7. کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8. غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9. بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که آینده را فراموش می کنیم.
10. از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11. عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه آنها می اندازیم، ولی برای جبران آن قدمی بر نمی داریم.
12. دائما دیگران را نصیحت می کنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمی کنیم.
13. همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14. غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند، ولی ما شاعر و فقیه!
15. زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16. زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
17. هنگامی که به هدف مان نمی رسیم، آن را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.
18. غربیها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما آنها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.
19. مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
20. غربی ها و بعضا دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان می شناسند.
21. در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.
22. فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
23. برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن آخر کار استخاره می کنیم.
24. همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
25. به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
26. چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27. به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
28. وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
29. در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای اینکه به آنها احترام بگذارند.
30. اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
31. اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
32. تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
33. غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
34. اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صدها جای آن را خراب می کنیم. در شهرسازی هم از چنین مهارتی برخورداریم.
35. وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
36. قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از آن حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
37. شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در پنجشنبه 7 اردیبهشت1391 و ساعت 21:25 | 2 نظر قصه عاشقانه
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی�شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید�
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
قلب
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آ رام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم�
+ نوشته شده توسط احدمرادی در دوشنبه 4 اردیبهشت1391 و ساعت 23:11 | نظر بدهید گله ای نیست.............
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست
+ نوشته شده توسط احدمرادی در دوشنبه 4 اردیبهشت1391 و ساعت 23:5 | نظر بدهید دوست دارم................
مثل شعری عاشقانه ، خواندنت را دوست دارم
مهمان قلب من باش، ماندنت را دوست دارم
آسمان صاف و ساده ، آبی ات را دوست دارم
دور از ابر سیاهی ، نابیت را دوست دارم
نیمه ماهی ، کنج شبها ، دیدنت را دوست دارم
چون گل خوش رنگ و خوش بو ، چیدنت را دوست دارم
من سلام گرم اما ، ساده ات را دوست دارم
آن نگاه بر زمین افتاده ات رادوست دارم
چشمهای از وفا آکنده ات را دوست دارم
گل بخند ، آرام آرام خنده ات را دوست دارم
آنهمه بخشندگی ، افتادگی را دوست دارم
تا تو هستی در کنارم زندگی را دوست دارم
+ نوشته شده توسط احدمرادی در دوشنبه 4 اردیبهشت1391 و ساعت 23:2 | نظر بدهید طعنه برخواري من اي گل بي خارمزن من به پاي تو نشستم که چنین خوارشدم
از آن روزی که بخشیدم به چشمانت دل خود را
به چشم خویش می بینم همه شب قاتل خود را
تو همچون کودکان سرگرم بازی کردنی بانو
که جفت هم بچینی قطعه های پازل خود را
من اینسو خواب از چشمم پریده تا خروس صبح
که شاید حل کنم با تو تمام مشکل خود را
بدون شک وشبهه مال من هرگز نخواهی شد
مروری میکنم هر شب خیال باطل خود را
شب و دریایی از امواج اندوه و پریشانی
یقین گم می کنم دیگر نشان ساحل خود را
بگو ای بید مجنونی که درهم ریخته موهات
چگونه در کنار تو بسازم منزل خود را
تمام سهم من از زندگی شعر است و موسیقی
نشد از سر بریزم تا به پایت حاصل خود را
شبیه آرزوها و خیالا ت منی شاید
که از روز ازل دادم به چشمانت دل خود را
+ نوشته شده توسط احدمرادی در دوشنبه 4 اردیبهشت1391 و ساعت 22:47 | یک نظر این پسران هرگز با شما ازدواج نمی کنند !
عده زیادی از دختران برای همرنگی با دوستان و فاصله گرفتن از سنت ها، به درخواست های دوستی پاسخ مثبت می دهند و امیدوارند که این دوستی به ازدواج ختم شود.
ازدواج های امروزی، فرد محور تر است. یعنی دختر و پسر پیش از آنکه پای خانواده ها به میان بیاید، تصمیم به شناخت همدیگر می گیرند و وقتی مطمئن شدند این آشنایی عاقبت خوبی در پی خواهد داشت، ماجرا را رسمی و علنی می کنند. این آشنایی برای عده ای جدی است و برای عده ای بیشتر فرم دوستی های گذرا را دارد که شاید به ازدواج ختم شود و شاید هم نه!
تفاوتی که بیشتر در دختران و پسران در اوایل جوانی به جشم می خورد در مورد هدف از رابطه دوستی با جنس مخالف است. دختران معمولا تصور می کنند که برای یافتن همسر مناسب باید در یک رابطه احساسی با پسران دخیل شوند. اما واقعیت این است که در اکثر مواقع پسرانی طالب ارتباط دراز مدت، پنهانی، و احساسی و عاطفی با دختران هستند که شرایط ازدواج را ندارند و مایلند این خلاء را با یک رابطه دوستانه با یک یا چند دختر پر کنند و برای این کار از دادن قول ازدواج ابایی ندارند.
عده زیادی از دختران برای همرنگی با دوستان و فاصله گرفتن از سنت ها، به درخواست های دوستی پاسخ مثبت می دهند و امیدوارند که این دوستی به ازدواج ختم شود. در این شرایط، طولانی شدن دوستی، عمق گرفتن آن و نزدیک شدن بسیار زیاد دختر و پسر به هم، برای دختران معنای قطعی شدن ازدواج را دارد. مثلا دختر خانمی فکر می کند حالا که 6 سال با یک نفر دوست بوده، امکان ندارد بتواند بدون او زندگی کند و بی شک طرف مقابل هم او را برای ازدواج در نظر دارد. این در حالی است که از نگاه پسرها ( اگر نگوییم همه، باید بگوییم اکثریت قریب به اتفاق آنها ) طولانی شدن یک رابطه دوستی که خانواده ها از آن اطلاع ندارند، به معنی گذرا بودن آن رابطه است و به محض فراهم شدن شرایط ازدواجشان، یا به محض آنکه با فردی موجه تر و مناسب تر از شما رو به رو شوند، رابطه دوستی شان را خاتمه می دهند.
راه چاره چیست؟
1 - بدون پنهان کاری و وعده و وعید باید موضوع را با خانواده ها در میان بگذارید.
2 - بهتر است علنی شدن رابطه در روزهای اول آشنایی باشد در غیر این صورت حداقل یک ماه بعد از آشنایی و کسب شناخت مقدماتی از همدیگر موضوع را به خانواده ها اطلاع داده و بقیه شناخت تان را به دوران نامزدی رسمی یا غیر رسمی واگذار کنید.
3 - اگر شرایط یکی از طرفین برای ازدواج یا رسمی شدن نامزدی آماده نیست، از همان ابتدا موعدی را برای علنی کردن رابطه مشخص کنید. مثلا دو ماه، سه ماه یا 6 ماه بعد. متناسب با این موعدی که در نظر گرفته اید، شدت و عمق رابطه یا میزان دیدارها و صحبت ها را تنظیم کنید تا رابطه تان همیشه تحت کنترلتان باشد و زیادی عمیق نشود.
به این مردان اعتماد نکنید
کسانی که از دوران آشنایی چنین رفتارهایی دارند، نه تنها قابل اعتماد نیستند، بلکه شما را برای ازدواج هم در نظر ندارند:
1 - به جای شناخت منطقی شما، سراغ جنبه های احساسی رابطه می رود.
2 - از آشنایی با خانواده شما طفره می رود.
3 - عفت را زیر پا می گذارد، درخواست های نامشروع دارد یا درباره مسائل جنسی، تحریک کننده و نا متعارف با شما صحبت می کند.
4 � مایل است آشنایی تان طولانی شود و برای آن زمان مشخصی را اعلام نمی کند.
5 � به شما می گوید که درگیر یک رابطه اجباری شده و خانواده اش دختر دیگری را برای او در نظر گرفته اند اما او مایل است از او فرار کند و شما را به همسری برگزیند.
6 - هر روز یک بهانه برای علنی کردن رابطه دارد و امروز و فردا می کند: درسم تمام شود، سربازی بروم، کار پیدا کنم، پس انداز داشته باشم، موافقت خانواده را جلب کنم و...
+ نوشته شده توسط احدمرادی در چهارشنبه 30 فروردین1391 و ساعت 4:0 | نظر بدهید تقدیم به توای نازنین ای روح دلداه من
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد
+ نوشته شده توسط احدمرادی در یکشنبه 27 فروردین1391 و ساعت 14:5 | نظر بدهید خانم ها نیازمند چه جملاتی هستند؟
خانم ها نیازمند چه جملاتی هستند؟
آقایان محترم شاید ندانید که یک جمله ساده چقدر می تواند روی زندگی مشترک تان تاثیر بگذارد و اعتماد همسرتان به شما و زندگی مشترک تان را بیشتر کند. اگر از آن دسته مردهایی هستید که فکر می کنند، جملات اهمیتی ندارد و تنها چیزی که مهم است درون شماست، کاملا در اشتباهید. باید باور کنید که دنیای ذهنی زنان و مردان تفاوت زیادی دارد و اگر می خواهید همسرتان را خوشحال کنید باید به دنیایش وارد شوید و او را به شیوه خودش آرام و شاد کنید.
تا زمانی که با این احساسات درونی تان جمله ای نسازید و همسرتان را از آنها با خبر نکنید، هیچ اتفاق خوبی در زندگی مشترک تان نخواهد افتاد. اگر هم از اهمیت این جملات باخبرید اما نمی دانید چه بگویید و از کجا شروع کنید، بهتر است از این توصیه ها کمک بگیرید و با دنیای زنان آشناتر شوید.
چقدر زیبایی
زن ها دوست دارند ظاهرشان را ستایش کنید و گاهی به آنها بگویید که چه چهره زیبایی دارند. حتی اگر همسر شما واقعا به این زیبایی نباشد از اینکه گمان کند در نظر شما این طور به نظر می رسد، احساس غرور خواهد کرد.
البته بی گدار به آب نزنید و بدون آنکه برای حرف تان دلیلی داشته باشید او را ستایش نکنید. چون درست در زمانی که به همسرتان می گویید، چقدر زیبا هستی... او دلیل شما را خواهد پرسید و خواهد گفت از چه نظر؟ پس سعی کنید برای این ادعای تان جزئیاتی را هم مطرح کنید و به این فکر کنید، چه چیز در او زیباتر است و بعد سراغ تعریف کردن بروید.
تو خیلی خاصی
این که همسر شما بشنود که او فردی بی همتاست و هیچ زن دیگری نمی توانسته شما را به این اندازه خوشبخت کند، یک حس فوق العاده به او می دهد. زن ها دوست دارند، بدانند که با تمامی گزینه های دیگری که شاید همسرشان به آنها برای ازدواج درنظر داشته فرق می کنند و آنها ویژگی هایی دارند که از نظر شوهرشان در هیچ کدام از زن های دور بر هم وجود ندارد.
شما باید این خاص بودن را به او گوشزد کنید و بگویید که کدام یک از ویژگی های همسرتان بیش از دیگر ویژگی ها، شما را تحت تاثیر قرار داده. این موضوع نه تنها حس خوب مورد توجه قرار گرفتن و قدردانی شما را به او می دهد بلکه باعث می شود که او تمرکز بیشتری روی ویژگی های مثبتش داشته باشد و برای پررنگ کردن شان تلاش کند. زن ها دوست دارند از شوهرشان بشنوند که پر از صفات مثبت هستند و این که همسرشان به دلیل همین صفات به آن ها افتخار می کند.
با تو بودن بی نظیر است
زن ها دوست دارند، همسرشان به رابطه ای که دارد افتخار کند و به دلیل آرامشی که در این رابطه دارد هم از آن ها قدردانی کند. این قدردانی ممکن است به شکل های مختلفی صورت بگیرد. مثلا وقتی مردی زودتر از سر کار می آید و به همسرش می گوید، دوست داشتم امروز بیشتر کنار تو باشم یا این که دوست دارم وقتم را بیشتر با تو بگذرانم و باقی مانده کارهایم را هم کنار تو انجام دهم می تواند یک حس فوق العاده را در زنان ایجاد کند.
با شنیدن این قدردانی ها زن برای بیشتر درک کردن همسرش تلاش خواهد کرد و برای این که همسرش در ساعات بیشتری که در خانه است آرامش داشته باشد و این اتفاق را تکرار کند، مصمم تر خواهد شد. آن ها از این تصور که مردشان دوست دارد ساعتی از روز را تنها کنار او و تنها برای استفاده از وقت ۲نفره شان مشخص می کند بیش از هر چیزی خوشحال می شوند.
دوستت دارم
اگر می خواهید همسرتان از این که دوستش دارید مطمئن شود چاره ای جز گفتن این حرف ندارید اما مهم تر از گفتن این حرف ها عملکرد شماست. زن ها دوست دارند عشق تان را با کارهای تان نشان دهید. دادن یک شاخه گل، یک هدیه بی مناسبت، پیامک های احوالپرسی طول روز و خیلی کارهای ساده دیگر می تواند تاثیر خاصی روی رابطه شما بگذارد و این زندگی را در چشم همسرتان افتخار آمیزتر کند.
اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود، شما باید مراقب تمام حرف هایی که میان تان رد و بدل می شود باشید و فکر نکنید کلمات تاثیر چندانی ندارند. مهم تر از همه این که باید مراقب قول هایی که به همسرتان می دهید باشید. گرچه پاسخ مثبت شما به خواسته های همسرتان می تواند او را خوشحال کند اما عمل نکردن به وعده های کوچک و بزرگ تان مشکل را چند برابر خواهد کرد و تاثیری منفی روی نگاه همسرتان به شما و رابطه خواهد گذاشت.
متاسفم
برای زن ها مهم ترین اتفاقی که می تواند بعد از یک دعوا یا دلخوری پیش بیاید، شنیدن عذرخواهی مردشان است. آن ها دوست دارند تاسف واقعی شما را ببینند و بعد از این دلخوری ها مورد دلجویی قرار گیرند. غرورتان را کنار بگذارید و اگر اشتباه کرده اید قبل از توضیح دادن دلایل تان از او عذر خواهی کنید.
اینکه شما بدون گفتن این که پشیمانید شروع به توضیح دادن و دلیل تراشی کنید می تواند ناراحت کننده ترین واکنش بعد از دعوا برای یک زن باشد. پس اگر نمی خواهید اوضاع را از این که هست خراب تر کنید با یک جمله ای که از ته دل می گویید همه چیز را رو به راه کنید؛ بگویید: ببخشید و متاسفم!
همه چیز را درست می کنم
حتی اگر یک سوپرمن نباشید باید بتوانید به همسرتان اطمینان دهید که همه چیز تحت کنترل است و تا زمانی که در کنارش هستید نمی گذارید زندگی تان را چیزی تهدید کند. گرچه شما با رفتارهای تان باید این اطمینان را در او ایجاد کنید اما در لحظاتی که او از ته دل غمگین است و احساس اضطراب می کند باید این جمله جادویی را به کار ببرید و به او آرامش دهید.
اگر فکر می کنید فراهم کردن امکانات زندگی برای شاد کردن همسرتان کافی است اشتباه می کنید. ایجاد احساس آرامش و اطمینان و گاهی بیان کردن این جملات او را بسیار آرام تر و اعتمادش به زندگی مشترک تان را هم بیشتر خواهد کرد.
بیا صحبت کنیم
اگر همسرتان مدتی است که ناراحت یا پریشان است اما توضیحی در این مورد به شما نمی دهد، باید خودتان پیش قدم شوید. شاید او مشکل بزرگی دارد که گفتنش برایش آسان نیست و شاید هم منتظر جرقه ای از طرف شماست. یادتان نرود که هیچ ناراحتی بی دلیل نیست و این که شما از کنار این پریشانی ها بگذرید و آن ها را جدی نگیرید، می تواند همسرتان را ناراحت تر از آنچه هست کند و حتی گاهی زندگی مشترک تان را هم زیر سوال ببرد.
پس بعد از هر دلخوری که بین تان پیش می آید یا حتی زمانی که می بینید رفتار همسرتان تغییر کرده اما دلیلش را نمی دانید، به او پیشنهاد گفت وگو دهید و حتی اگر از این گفت وگو طفره رفت برایش توضیح دهید که شنیدن حرف ها و احساساتش چقدر برای شما اهمیت دارد و چقدر برای بهتر کردن زندگی مشترک تان اشتیاق دارید.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در یکشنبه 27 فروردین1391 و ساعت 13:2 | نظر بدهید گزارش تصویری از تخت جمشید
تخت جمشید، پارسه یا پرسپولیس که در شهرستان مرودشت در شمال استان فارس جای دارد نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بودهاست.
یونانیان به آن پرسپولیس میگفتند و در ایران قدیم نیز به آن پارسه و چهل منار گفته میشده است. پارسَه یا تخت جمشید یکی از شهرهای باستانی ایران است که سالیان سال پایتخت هخامنشیان بوده است. اسکندر مقدونی سردار یونانی به ایران حمله کرد و این مکان را به آتش کشید.
اما ویرانههای این مکان هنوز هم پابرجاست. این مکان هماکنون یکی از آثار جهانی ثبت شدهٔ ایران در یونسکو است.
تخت جمشید ،مجموعهای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.
تخت جمشید در محوطه وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است. این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خواندهاند ساخته شده است.
ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 قبل از میلاد ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پلههای اصلی و کاخ تچرا را ساختند.
پس از داریوش، پسرش خشایارشا تالار دیگری را به نام تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تالار صد ستون را ریخت. اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد. اردشیر سوم ساختمان دیگری را آغاز کرد که ناتمام ماند. این ساختمانها روی پایههایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخرههای عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند.
معماری هخامنشی، هنری است از نوع تلفیق و ابداع که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم میخواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند.
در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد. روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود. پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد. از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است. از کشف این الواح، نظریاتی که اظهار میداشتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل شد.
زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصرهای زیبا، اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد میدادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر است.
کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار میرفتند.
بر اساس خشت نوشتههای کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده میکردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید.
اسکندر مقدونی در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، تخت جمشید را به آتش کشید. تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند.
وسعت کامل کاخهای تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است که روی سکوئی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگهٔ مردوشت است، بنا شدهاند و از بخشهای مهم زیر تشکیل یافته است:
کاخهای رسمی و تشریفاتی تخت جمشید (کاخ دروازه ملل)
سرای نشیمن و کاخهای کوچک اختصاصی
خزانهٔ شاهی
دژ و باروی حفاظتی
پلکانهای ورودی سکو و دروازهٔ خشایارشا
ورود سکو، دو پلکان است که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارندکه همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند کرده و در سینه خود جای دهد.
این پلکانها از هر طرف ۱۱۱ پلهٔ پهن و کوتاه(به ارتفاع۱۰ سانتیمتر) دارند. بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پلهها به خاطر این بوده که اسبها نیز بتوانند از پلهها بالا بروند، پلهها را کوتاهتر از معمول ساختهاند تا راحتی و ابهت میهمانان هنگام بالا رفتن حفظ شود.
بالای پلکانها، بنای ورودی تخت جمشید، �[دروازه بزرگ]� یا �[دروازه خشایارشا|دروازهٔ خشایارشا]� یا دروازه ملل، قرار گرفتهاست. ارتفاع این بنا ۱۰ متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشتهاست که امروزه بقایای دروازههای آن برجاست.
بر دروازهٔ غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی با سر انسانی حجاری شده است. این دروازهها در قسمت فوقانی با شش کتیبهٔ میخی تزیین یافتهاند. این کتیبهها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان میکند که: �هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفتهاست.�
دو دروازه خروجی یکی رو به جنوب و دیگری رو به شرق قرار دارند و دروازه جنوبی رو به کاخ آپادانا، یا کاخ بزرگ بار، دارد.
کاخ آپادانا
کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکانهای شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شدهاند، نقوش حجاریشدهای را در دیوار کنارهٔ خود دارند. پلکان رو به شمال نقشهایی از فرماندهان عالیرتبهٔ نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گلهای نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شدهاست.
در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده میشوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک میشوند، دیده میشود.
بر دیوارهٔ پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده میشود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد.
کاخ آپادانا از قدیمیترین کاخهای تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شدهاست، برای برگزاری جشنهای نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده میشدهاست.
این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به �کاخ تچرا� یا �کاخ آینه� ارتباط مییابد. کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شدهاست که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل میباشد.
کاخ تچر
کاخ تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی میباشد.این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بودهاست. روی کتیبهای آمده: �من داریوش این تچر را ساختم.�
این کاخ یک موزه خط به شمار میرود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستونها از نمای جلوییهای مصری استفاده شدهاست. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایار شاه و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شدهاست.
کاخ هدیش
کاخ هدیش که کاخ خصوصی خشایارشا بودهاست در مرتفعترین قسمت صفهٔ تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد.
احتمال میرود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنیها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگها به خاطر حرارت است.
اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشتهاست. به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلیها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام بردهاند.
هدیش به معنای جای بلند میباشد و چون خشایار شاه نام زن دوم او هدیش بودهاست نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمتهای زیادی از کف از خود کوه میباشد.
کاخ ملکه
کاخ ملکه توسط خشایارشا ساخته شدهاست و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایینتری قرار گرفتهاست.
بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرقشناس مشهور، پرفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفتهاست.
ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی
این ساختمان که شامل چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شدهاست با دیوار عظیمی از بقیهٔ تخت جمشید جدا میشود.
کاخ صدستون
وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ مترمربع است و سقف آن بهوسیلهٔ صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشتهاند، بالا نگه داشته میشدهاست.
کاخ شورا
به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی میگویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت میپرداختهاست. با توجه به نقوش حجاری شده از یکی از دروازهها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج میشدهاست.
به این دلیل به این جا کاخ شورا میگویند که در اینجا دوسر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.
سرانجام تخت جمشید
مجموعه کاخهای تخت جمشید، در سال (۳۳۰ پیش از میلاد) به دست اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و تمام بناهای آن به صورت ویرانه درآمد.
از بناهای بر جای مانده و نیمه ویرانه، بنای مدخل اصلی تخت جمشید است که به کاخ آپادانا معروف است و مشتمل بر یک تالار مرکزی با ۳۶ ستون و سه ایوان ۱۲ ستونی درقسمتهای شمالی، جنوبی و شرقی است که ایوانهای شمالی و شرقی آن بهوسیله پلکانهایی به حیاطهای مقابل متصل و مربوط میشوند.
بلندی صفه در محل کاخ آپادانا ۱۶ متر و بلندی ستونهای آن ۱۸ متر است. اینمجموعه در فهرست آثار تاریخی ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
هنرهای معماری تخت جمشید
یکی از هنرهای معماری در تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سر درها به عرض آنها و همین طور نسبت ارتفاع ستون ها به فاصله بین دو ستون نسبت طلایی است.
نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسه است که در طبیعت وجود دارد. این نشانگر هنر ابرانیان باستان در معماری است.
تصویری از عظمت کاخها
ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد.
تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است .
تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد.
تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده (جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمههای بسیار ناب، اثاث گرانقیمت، نیمکتهای زرین، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری میشده که در نهایت با حمله اسکندر مقدونی همه این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه حریق شد.
اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند.
تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت.
طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد.
برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است. چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است.
خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود.
این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید. بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام دم چلچله به هم متصل کرده اند.
در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود. فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد.
عملا امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شا اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید.
هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند.
هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند.
نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد.
چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد.
مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد.
تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در یکشنبه 27 فروردین1391 و ساعت 12:58 | نظر بدهید بعد از ترک سیگار در بدن شما چه اتفاقاتی رخ میدهد؟
20 دقیقه بعد از ترک سیگار
اثرات ترک از همان دقایق اولیه نمود عینی پیدا میکنند. کمتر از 20 دقیقه بعد از کشیدن آخرین سیگارتان ضربان قلب شما کم کم به سطح اولیه باز میگردد.
2 ساعت بعد از ترک سیگار
بعد از 2 ساعت فشارخون و ضربان قلب شما تا سطح نرمال خود پایین می آید. ممکن است کم کم نبود نیکوتین را احساس کنید.
12 ساعت بعد از ترک سیگار
فقط طی 12 ساعت بعد از ترک سیگار منو اکسید کربن در بدن شما تا حد نرمال پایین می آید و اکسیژن موجود در خونتان تا سطح نرمال بالا میرود.
24 ساعت بعد از ترک سیگار
حمله قلبی در سیگاری ها 70 درصد بیشتر از غیر سیگاری هاست. باور کنید یا نه فقط یک روز کامل بعد از ترک سیگار ریسک حمله قلبی شروع به کم شدن می کند.
48 ساعت بعد از ترک سیگار
در این زمان نیکوتین بدن شما تمام شده است و حس چشایی و بویایی شما به سطح معمول باز میگردد.
2 تا 3 هفته بعد از ترک سیگار
شما متوجه میشوید که میتوانید بدون احساس ضعف و خستگی به فعالیت بدنی و ورزشی بپردازید. این زمانی است که بیشتر افراد نشانه های ترک نیکوتین را پشت سر گذاشته اند.
1 تا 9 ماه بعد از ترک سیگار
تقریبا بعد از یک ماه، ریه های شما شروع به بازسازی خود می کنند. مژک ها نیز خودشان را احیا می کنند و عملکردشان را بهبود می بخشند.
1 سال بعد از ترک سیگار
بعد از یک سال خطر بیماری های قلبی نسبت به زمانی که سیگار می کشیدید تا 50 درصد کاهش میابد.
5 سال بعد از ترک سیگار
5 تا 15 سال بعد از ترک سیگار خطر سکته برای شما مانند کسی است که تا به حال سیگار نکشیده است.
10 سال بعد از ترک سیگار
اگر 10 سال از ترک شما میگذرد ریسک فوت ناشی از سرطان ریه در شما 50 درصد کمتر از سیگاری هاست. خطر ابتلا به سرطان دهان، گلو، مری، مثانه، کلیه، و لوزالمعده نیز در شما کاهش میابد.
مزایای طولانی مدت ترک سیگار
مزایای طولانی مدت ترک سیگار فوق العاده است. بنابر گفته انجمن قلب آمریکا طول عمر غیر سیگاری ها به طور متوسط 14 سال بیشتر از سیگاری ها است.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در یکشنبه 27 فروردین1391 و ساعت 12:55 | نظر بدهید مدارا تقدیم به توای افسانه زندگی ام
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم
اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم
بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم
اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم
بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم
بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم
جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم
اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم
مجنونم و مستم
به پای تو نشستم
آخر ز بدیهات بیچاره شکستم
برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم
دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم
برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم
نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام تو رستم
مجنونم و مستم
به پای تو نشستم
آخر ز بدیهات بیچاره شکستم
مجنونم و دل را به چشمان تو بستم
هشیار شدم آخر از دام تو جستم
مجنونم و مستم
عاشقم و خستم
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 25 فروردین1391 و ساعت 5:27 | یک نظر رنگ عشق
دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
� اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد �
***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست
***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
� بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام �
***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
� اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ �
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست
***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
� پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي �
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 25 فروردین1391 و ساعت 4:52 | نظر بدهید گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست ای افسانه من
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 18 فروردین1391 و ساعت 11:3 | نظر بدهید تومیدانستی افسانه دلتنگ توام
سال تحویل شد و من
تمام دلتنگی هایم رابه جای تو
در آغوش می کشم...
و چقدر جایت در میان بازوانم خالیست...
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 18 فروردین1391 و ساعت 10:58 | نظر بدهید تقدیم به توافسانه ام
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست� و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.
ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.
مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.
پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟
پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟
کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 18 فروردین1391 و ساعت 10:55 | نظر بدهید وضعیت شیعیان در آستانه تولد امام زمان(عج)
وضعیت شیعیان در آستانه تولد امام زمان(عج)
براى آشنایى بیشتر با اوضاع فرهنگى و سیاسى شیعیان در هنگام تولد امام زمان(عج) لازم است نگاهى هرچند كوتاه به وضعیت دوران حضرت امام حسن عسكرى(علیه السلام)داشته باشیم; دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت سه نفر از خلفاى عباسى، كه به ترتیب عبارت اند از: المعتز بالله، المهتدى بالله و المعتمد بالله.[1]
حاكمان عباسى از هر راه ممكن، آن حضرت را زیرنظر داشتند و كنترل مى كردند. آنان شنیده بودند كه امام مهدى(عج) فرزند امام عسكرى(علیه السلام)است; از این رو، مى كوشیدند تا به آن حضرت دسترسى پیدا كنند و او را به قتل برسانند; به همین جهت، امام حسن عسكرى(علیه السلام)ولادت حضرت مهدى(عج) را مخفى كرده بود و غیر از نزدیكان آن حضرت، دیگران افتخار زیارت آن امام را پیدا نكردند.[2]
فشار و اختناق سیاسى چنان بالا مى گیرد كه امام(علیه السلام) به ناچار باید هفته اى دوبار در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دارالخلافه حضور پیدا مى كرد;[3] معتزّ عباسى به اندازه اى از نفوذ امام حسن عسكرى(علیه السلام)نگران بود كه به تحت نظر داشتن آن امام نیز بسنده نكرد و حضرت را با ابوهاشم جعفرى و گروهى از طالبیون زندانى كرد.[4]
ستم عباسیان تنها به امام حسن عسكرى(علیه السلام) محدود نمى شد; آنان علیه شیعیان و دوستان آن حضرت نیز از هیچ ستمى دریغ نمى كردند و از هرگونه حركت فرهنگى، سیاسى و غیره شیعیان جلوگیرى مى كردند. براى روشن شدن هرچه بیش تر مطلب، بحث را در دو بخش جداگانه پى مى گیریم: 1. وضعیت سیاسى شیعیان. 2. وضعیت فرهنگى شیعیان.
بخش اول: وضعیت سیاسى شیعیان
انواع فشارهاى سیاسى در این مقطع از زمان، در موارد زیر قابل پیگیرى است:
الف) زندانیان و فراریان شیعه; از جمله زندانیان، ابوهاشم جعفرى است. وى چنین مى گوید: در نامه اى از ناراحتى هاى زندان به امام حسن عسكرى(علیه السلام) شكایت كردم; امام در جواب به من نوشت: امروز در منزلِ خود نماز خواهى خواند.[5]
وى در جاى دیگرى اظهار كرده است: با امام حسن عسكرى(علیه السلام) در حبس مهتدى بن واثق بودیم; حضرت به من فرمود: این جنایتكار قصد كرده است كه امشب با خواست خدا بازى كند (كنایه از این كه اراده كرده است كه ما را بكشد); ولى عمر او كفاف نمى دهد و به زودى صاحب فرزندى خواهم شد. فرداى آن شب ترك ها به او حمله كردند و او را به قتل رساندند و خدا ما را به سلامت نگاه داشت.[6] هم چنین او مى گوید: من با گروهى در زندان بودم كه امام حسن عسكرى(علیه السلام) را به زندان آوردند، مأمور مراقب آن حضرت، صالح بن وصیف بود. یكى از هم زندانى ها، مردى جمحى بود كه ادعا مى كرد، علوى است. امام(علیه السلام)روى به ما كرد و فرمود:
اگر نبود در میان شما كسى كه از شما نیست، شما را آگاه مى كردم كه چه زمان خداوند، اسباب نجات شما را فراهم خواهد كرد.
امام با این كلام به آن مرد اشاره كرد و او از جمع ما بیرون رفت. امام فرمود:
این مرد از شما نیست; از او برحذر باشید. در بین لباس هاى خود نوشته اى دارد كه همه ى گفته ها و اسرار شما را براى خلیفه مى رساند.
یكى از زندانیان به سراغ او رفت و لباس هایش را بازرسى كرد و آن نوشته را پیدا كرد; او نوشته بود، كه این جمع قصد دارند، زندان را سوراخ كرده و فرار كنند.[7]
نكته ى قابل توجه در این روایتِ تاریخى این است كه، اختناق و فشار سیاسى به اندازه اى بود كه شیعیان در زندان هم از دست ماموران اطلاعاتى خلیفه در امان نبودند و مذاكرات آنان در محیط زندان نیز به حكومت گزارش داده مى شد.
حضرت عبدالعظیم حسنى یكى از فراریان شیعه است. احمد بن محمد بن خالد برقى مى گوید: �عبدالعظیم حسنى، از دستِ حكومت فرار كرد و وارد رى شد و درمنزل یكى از شیعیان در سردابى ساكن شد. در همان سرداب خدا را عبادت مى كرد; روزها روزه بود و شب ها را به شب زنده دارى و تهجّد مى گذراند و مخفیانه از آنجا بیرون مى آمد و قبرى را كه امروزه روبه روى قبر خود اوست زیارت مى كرد. تنها محل امن براى او، همان سرداب بود�.[8]
ب) دشمنى ها با شیعه; فشارهاى گوناگونى كه در زمان كوتاه امامت حضرت امام حسن عسكرى(علیه السلام) بر شیعیان وارد شد، صفحات تاریخ را پر كرده است. موارد زیر نمونه هایى از آن است:
1. على بن محمد بن زیاد مى گوید: توقیعى از امام ابومحمد(علیه السلام)(به این مضمون) به دستم رسید: كنج عزلت پیشه كن و خانه نشین باش; چون فتنه اى در انتظار توست... دیرى نگذشت كه به سبب سخن چینى تحت تعقیب قرار گرفت و جایزه ى صدهزار درهمى براى كسى كه مرا را پیدا كند، تعیین شد.[9]
2. یكى از شیعیان نامه اى به حضور آن حضرت فرستاد: شنیده ام كه مهتدى، شیعیان شما را تهدید كرده و گفته است: آنان را از روى زمین بر مى دارم; امام(علیه السلام) در جواب نوشت: عمر او كوتاه تر از آن است كه بتواند تهدیدش را عملى كند، از امروز تا پنج روز بشمار; او روز ششم با ذلت و خوارى كشته مى شود.[10]
ج) شهداى شیعه; آمار شیعیان و علویانى كه در این مقطع از تاریخ به دست عباسیان به فیض شهادت نائل شده اند كم نیست، از جمله:
1. موسى بن عبدالله بن موسى; از نوادگان امام حسن مجتبى(علیه السلام)است. او مردى عالم و نیكوكار بود و از جمله ى راویان به شمار مى رفت. در سال 256 هـ . ق در زباله به دستِ سعید بن حاجب با زهر به شهادت رسید. سعید سر او را جدا كرد و براى مهتدى عباسى برد.[11]
2. جعفر بن اسحاق بن موسى بن جعفر بن الصادق(علیهم السلام); سعید بن حاجب، او را در بصره به شهادت رساند و در همان جا دفن شد; وى در روز شهادت سى و دو سال داشت.[12]
بخش دوم: وضعیت فرهنگى شیعیان
با همه محدودیت ها و سختگیرى هایى كه عباسیان براى گوشه نشین كردن امام(علیه السلام) و شیعیان به كار گرفته و فشارهاى مختلف سیاسى كه از ناحیه ى آنان بر شیعه وارد شد، گروهى از دانشمندان و راویان از خرمن فضیلت و دریاى بى كران علوم آن حضرت بهره مى گرفتند و برخى از آنان صاحب تألیفاتى در فنون گوناگون بوده اند و احادیثى را از امام(علیه السلام)نقل كرده اند; از جمله ى آنان:
1. احمد بن ابراهیم بن اسماعیل; كاتب، ندیم، بزرگ اهل لغت و از باشخصیت ترین آنان است. او یكى از اصحاب خاص امام هادى و امام عسكرى(علیهم السلام) است; تألیفاتى دارد كه نمونه اى از این كتاب ها را مى توان نام برد: أسماء الجبال و المیاه والأودیه، اشعار ابن مّره بن همام و نوادر الاعراب.[13]
2. داوود بن قاسم; او همان ابوهاشم جعفرى است، كه از فرزانگان اسلام و یكى از شاخص ترین چهره هاى عقیدتى به شمار مى رود. در نزد امامان معصوم(علیهم السلام) داراى منزلتى خاص است;[14] وى امام رضا، امام جواد، امام هادى، امام عسكرى و صاحب الامر(علیهم السلام) را ملاقات كرده است و از همه ى آنان روایت دارد. او مردى پارسا، عابد، عالم و عامل بود و كسى از خاندان ابوطالب در آن دوران از جهت علو نسب، همتاى او نبود.[15]
3. عبدالله بن حسین قطربلى; او نیز از اصحاب خاص امام حسن عسكرى(علیه السلام) است و از چهره هاى سرشناس ادب به شمار مى رود. كتابى نیز در بحث تاریخ دارد.[16]
4. فضل بن شاذان; وى از جهت ثمره ى كار و تألیف كتاب در صف مقدم علماى زمان خود بود و در فنون گوناگون داراى تألیف است; بعضى گفته اند: داراى یكصد و شصت كتاب است;[17] برخى از تألیفات او نزد امام حسن عسكرى(علیه السلام) مقبول واقع شده است و امام عمل به آن را روا شمرده و فرموده است:
هذا صحیح ینبغى أن یعمل به; این كتاب صحیح است و سزاوار است كه به آن عمل شود.[18]
در موردى دیگر، امام به یكى از كتاب هاى وى نظر افكند و براى او طلب مغفرت كرد و فرمود:
أغبط اهل خراسان بمكان الفضل بن شاذان و كونه بین أظهرهم; خوشحالم كه فضل بن شاذان با آن مقام، در میان مردم خراسان است.[19]
از آنچه كه بیان شد، این نتیجه به دست مى آید: با همه سختگیرى هایى كه بنى عباس نسبت به امام عسكرى(علیه السلام) و شیعیان آن حضرت روا داشتند، نتوانستند جلو نشر معارف و فرهنگ ناب اسلام و فضائل اهل بیت(علیهم السلام) را بگیرند. و هركدام از شاگردان آن حضرت، پس از بهره گیرى و خوشه چینى از خرمن علوم آن امام، در گوشه اى از جهان اسلام مشعلى پرفروغ براى نشر اندیشه و معارف اهل بیت(علیهم السلام) به شمار مى آمدند; آنان همچون ستارگانى در آسمان تشیع مى درخشیدند و شیعیان را در ظلمت ستم و گمراهى عباسیان كه قصد كرده بودند، روز روشن را همانند شب، تاریك جلوه دهند، راهنمایى مى كردند.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 18 فروردین1391 و ساعت 10:33 | نظر بدهید 17 راز جالب از آقایان که خانمها حتما باید بدانند
اگر دختری در سنین ازدواج هستید، بهتر است مردان را بهتر بشناسید ... شناخت روحیه مردان نه تنها مشکلات زوجین را کم می کند بلکه باعث برقراری رابطه بهتر بین آنها می شود. روانشناسانی که نقش جنسیت را در برقراری ارتباط مطالعه می کنند، این ۱۷ نکته را در مورد شناخت مردان با اهمیت می دانند.
1- مردان در مورد احساسشان صحبت می کنند اما...
مردان ترجیح می دهند در مورد احساساتشان غیرمستقیم صحبت کنند. پس از همسرتان بخواهید برنامه اش را برای تعطیلات آخر هفته بگوید یا اینکه فکر و تصور خود را در مورد شما و اولین باری که شما را ملاقات کرده است، بیان کند. پاسخ او روشن می کند احساسش چیست و اینگونه خود را به شما نزدیک تر می بیند.
2. مردان با کارهایشان دوست داشتن را بیان می کنند
بیشتر مردان ترجیح می دهند احساسات و حس دوست داشتن را با انجام برخی کارها بیان کنند، مثلا وقتی وسایل خراب خانه را تعمیر یا حیاط را تمیز می کنند یا سطل زباله را بیرون می برند، دوست داشتن خود را نشان می دهند. حتی خرید کردن برای خانه و زیباسازی محیط آن هم بیانگر این است که شما را دوست دارد.
3. مردان ازدواج را جدی می گیرند
مردان معمولا از ابراز سریع نظر خود واهمه دارند. شواهد نشان می دهد آنها ازدواج را بیشتر جدی می گیرند ولی ممکن است مدت طولانی تری طول بکشد تا احساس خود را بیان کنند زیرا می خواهند مطمئن شوند کاری که انجام می دهند، درست است. نتایج یک بررسی روی مردان متاهل نشان داد وقتی مردی با اطمینان کامل تصمیم به ازدواج می گیرد، همه جوانب را بررسی کرده و بیشتر معیارها را مطابق میل خود می بیند. ۹۰ درصد مردان می گویند اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، با همین همسرشان ازدواج خواهند کرد.
4. او یک شنونده واقعی است
بیشتر ما خانم ها وقتی حرف های دیگران را گوش می کنیم معمولا با حرکات اشاره و بدن و گفتن کلماتی مثل بله یا نه یا می دانم به آنها نشان می دهیم به حرف هایشان گوش می دهیم. این اشاره ها، بخشی از نظر و درک ما را به فردی که در حال صحبت است، منتقل می کند اما این در مورد مردان صدق نمی کند. وقتی که با همسر خود صحبت می کنید و چیزی نمی گوید یا حرکتی از او نمی بینید، به معنی آن نیست که گوش نمی دهد بلکه ترجیح می دهد ساکت باشد و درمورد آنچه شما می گویید، فکر کند.
5. مردان بیشتر عمل می کنند
مردان روابطشان را با عمل تقویت می کنند، نه احساس. بسیاری از مردان، با انجام فعالیت هایی مانند ورزش و پیاده روی همراه همسرشان و رابطه زناشویی سعی می کنند به همسرشان نزدیک تر شوند.
6. مردان زمانی را برای خود می خواهند
اگرچه مردان سعی می کنند در بسیاری از فعالیت های خانواده مشارکت کنند اما همه آنها نیاز دارند زمانی مخصوص خود داشته باشند. زمانی که تنها در گوشه ای بنشینند و تفکر کنند. اگر چه مردان از انجام بازی شطرنج، باغبانی یا رفتن به باشگاه ورزشی لذت می برند اما مثل همه، گاهی دوست دارند کسی در کنارشان نباشد و به تنهایی به کارهای مورد علاقه شان بپردازند. وقتی هر یک از زوجین زمان و مکانی را برای تنهایی داشته باشند، بیشتر به هم علاقه مند خواهند شد.
7. مردان مثل پدرانشان عمل می کنند
اگر می خواهید بدانید مردی که قصد دارید با او ازدواج کنید چگونه مردی است و چه رفتاری دارد، به رفتارهای پدرش نگاه کنید. مردان نقش خود و رابطه با همسرشان را از پدرشان می آموزند. اگر می خواهید بدانید که چگونه با شما رفتار خواهد کرد، ببینید پدرش چه رفتاری با مادرش دارد.
8. مردان زبان بدن را نمی دانند
مردان کمتر درمورد زبان اشاره و حرکات بدن می دانند و تغییر لحن صدا و حرکات صورت برای آنها کمتر مفهوم دارد. همچنین ممکن است دیرتر ناراحتی زنان را که در چهره شان نمایان است یا پیام های اشاره ای و لحن صدا را تشخیص دهند، بنابراین اگر می خواهید مطمئن شوید پیام را دریافت کرده اند مستقیما آن را بیان کنید.
9. واکنش مردان سریع تر است
زنان در واکنش نشان دادن به برخی امور و کارها دیرتر از مردان عمل می کنند و مدت طولانی تری برای بیان واکنش و تفکر نیاز دارند. حتی ممکن است در مقابل مردان بیشتر احساس اضطراب و استرس داشته باشند اما مردان در مقابل حوادث واکنش سریع تری نشان می دهند بنابراین وقتی هنوز می خواهید درمورد مباحث شب گذشته صحبت کنید، ممکن است همسرتان آن را از یاد برده باشد.
10. مردان به قدردانی واکنش نشان می دهند
قدردانی از همسر می تواند تفاوت زیادی در رفتارهای آنها و روابطشان ایجاد کند. مطالعه ها نشان می دهد وقتی از زحمات مردان قدردانی و به آنها ارزش گذاشته می شود، بیشتر سعی می کنند در انجام کارهای خانه و مراقبت از کودک خود را درگیر کنند و خود را تکیه گاه خواهند دانست.
11. رابطه زناشویی برای مردان بسیار مهم است
برای بسیاری از مردان، رابطه زناشویی بسیار مهم است در حالی که برای زنان این طور نیست. برای مردان صمیمیت در روابط زناشویی بسیار رضایت بخش تر از خود رابطه زناشویی است.
12. مردان دوست دارند زنان اول شروع کنند
بسیاری از مردان دوست دارند همسر آنها شروع کننده رابطه زناشویی و مشتاق این رابطه باشد بنابراین از ابراز عشق به همسر خود خجالت نکشید و اجازه دهید که بداند شما خواهان رابطه زناشویی هستید. شروع رابطه زناشویی از سوی زن می تواند باعث رضایتمندی بیشتر زوجین شود.
13. مردان همیشه مشتاق نیستند
مردان برخلاف تصور زنان همیشه حوصله رابطه زناشویی را ندارند. مردان هم مانند زنان دچار استرس می شوند. استرس شغلی، خانوادگی و پرداختن صورتحساب ها از بزرگ ترین عوامل کاهش دهنده میل جنسی در مردان هستند. وقتی یک مرد یک بار برای رابطه زناشویی تمایل ندارد، به معنی آن نیست که برای همیشه میل و علاقه اش را به شما از دست داده است. او فقط در آن لحظه تمایلی به برقراری روابط زناشویی ندارد.
14. مردان زیاد به روابط زناشویی فکر می کنند
بیشتر مردان زیر ۶۰ سال حداقل یک بار در روز به روابط زناشویی فکر می کنند در حالی که فقط یک چهارم زنان یک بار در روز به این موضوع فکر می کنند. همچنین مردان ۲ برابر زنان درمورد روابط زناشویی رویاپردازی می کنند و جالب است که رویاهای آنها بسیار متفاوت از عملشان است. مردان درمورد روابط زناشویی نسبت به آنچه زنان فکر می کنند، جدی نیستند و تصورات آنها شبیه آنچه انجام می دهند، نیست.
15. مردان، لذت بردن همسر خود را دوست دارند
خوشحالی و شادابی یک زن برای همسرش بسیار بااهمیت است. یک مرد تا زمانی که همسرش درمورد احساسش صحبت نکند از آن باخبر نمی شود، بنابراین بهتر است احساسات و خواسته هایتان را بیان کنید. خواسته خود را صریحا بگویید، زیرا مردان طفره رفتن را دوست ندارند. اگر خواسته خود را واضح بیان کنید، نه تنها گوش می کند، بلکه از خشنود شدن شما احساس خوبی خواهد داشت.
16. مردان درمورد ظاهر خود دچار اضطراب می شوند
بسیاری از مردان در برخی موقعیت ها دچار اضطراب می شوند، مخصوصا وقتی سنشان افزایش پیدا می کند. یک مرد ممکن است در مورد جسم و توانایی های خود نگران شود. اگر می توانید، به او کمک کنید تا روش های آرام سازی را یاد بگیرد و مطمئنش کنید هنوز هم او را مانند قبل دوست دارید، در این صورت کمتر در روابط زناشویی دچار استرس می شود.
17. مردان نیاز دارند دوست داشته شوند
اگر یک مرد احساس کند از سوی همسر مورد بی محبتی قرار گرفته، ممکن است به فرد دیگری متمایل شود تا رضایت او را جلب کند. برای پرهیز از این موضوع زنان باید نیازهای عاطفی همسر خود را درک کنند و برای رفع نیازهای وی بکوشند
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 18 فروردین1391 و ساعت 10:32 | نظر بدهید تبریک سال نواینم یه مطلب خنده دار نوروزی واسه اوردن خنده رو لباتون ني ني شكلك -چهارشنبه سوری: فرصتی
-چهارشنبه سوری: فرصتی بسیار مناسب برای افرادی که زیاد مایل نیستند بهار سال آینده را مشاهده کنند. اتفاقی که در آخرین سه شنبه سال می افتد، اما معلوم نیست به چه دلیلی به جای سه شنبه سوری به آن چهارشنبه سوری می گویند. نام یک فیلم که موضوع آن هیچ ربطی به نام فیلم ندارد!
2-خانه تکانی: تکان خوردن خانه، نوعی زلزله بدون خسارت جانی که البته در برخی موارد همراه با خسارتهای شدید مالی (از جمله تعویض مبلمان، پرده ها، تلویزیون و�) می باشد، نام یک نوع ورزش که در آن مردان �کوزت�وار اقدام به شست و شوی شیشه منازل و تمیز کردن خانه می کنند.
توضیح مرتبط:ای کاش به جای این همه خانه تکانی کمی هم به خانه دلمان تکانی می دادیم�
3- خرید نوروزی: روزهای کشیدن چک، روزهای حسرت کشیدن پشت ویترین مغازه ها، روز� بابا من اینو می خوام �،�بابا من اونو می خوام�، روز درک معنی فاصله طبقاتی به کمک تک تک سلولهای بدن.
4- جلو کشیدن ساعت: سنتی قدیمی که با توجه به تحقیقات بعمل آمده جدید، کنار گذاشته شد. عملی که از ۱۵ سال پیش با هدف صرفه جویی در مصرف برق انجام می گرفت اما امروزه برخی محققان، دریافته اند که این عمل هیچ تأثیری درکاهش مصرف برق ندارد و مردم کشورمان هم در این ۱۵ سال سر کار بوده اند و الکی هی ساعتها را جلو و عقب می کشیده اند!
5 � مسافرت نوروزی: ترفندی برای جیم شدن از دست مهمانان نوروزی. فرصتی طلایی برای مأموران راهنمایی و رانندگی� البته نه برای جریمه کردن بلکه برای ارشاد رانندگان خطاکار!
6- روبوسی: سخت ترین جای دید و بازدید. معمولاً بعد از دست دادن انجام می گیرد.
یک خواهش مرتبط: لطفاً در طول تعطیلات نوروزی از خوردن پیاز و سیر جداً خودداری کنید.
7 � عیدی: انگیزه اصلی برای رفتن به خانه اقوام. دادنش برخلاف گرفتنش بسیار سخت است. معیاری مناسب برای سنجش این که هر فرد چقدر دوستتان دارد.
8 � سیزده به در: روزی که جماعت از خانه هایشان به مقصد کوه، دشت و بیابان خارج می شوند. روز طلایی دزدان. روزی که به جنگل می رویم و در آنجا آشغال می ریزیم، شاخه های درختان را می شکنیم و طبیعت را از بین می بریم. شاید به همین علت در تقویم، نام سیزده به در را �روز طبیعت� گذاشته اند.
9- چهارده فروردین: یکی از روزهای سخت سال. روزی که پس از ۲۰ روز خوردن و خوابیدن مجبوری دوباره صبح زود از خواب بیدارشوی البته برا بچه خر خونا اینطوریه بقیه که بیستم به بعد تازه یادشون میوفته درسو دانشگاهی هم است...
10- روزهای بعد از تعطیلات: زمان پاس کردن چکها(برای کارمندان محترم)، نشستن پای لرز بعد از خوردن آجیل (این روزها علاوه بر خوردن خربزه خوردن خیلی چیزها باعث لرزش پا می شود!) روزهای سختی که باید ناخواسته خوردن شیرینی و میوه را ترک کنید. روزهایی که قبض تلفن و موبایل (مخصوصاً SMS آن) منجر به بلند شدن دود از سر شما خواهند شد
---------------------------------------------------------------------------------
چگونه پدر مهمان های نوروزی را در بیاوریم !؟
از قدیم الایام گفته اند که همیشه بهترین دفاع در حمله است. پس مجال ندهید و در اولین فرصت ممکن حمله کرده و به دیدن اقوام و بستگان عزیزتان بروید. فراموش نکنید که این یک قانون نانوشته است که اگر گل نزنید گل می خورید!
البته خب برخی هم تفکرات تدافعی دارند و بر این عقیده اند که اول باید گل نخورد و سپس در ضد حملات کار حریفان (اقوام!) را یکسره کرد. اگر احیاناً جزو این دسته از افراد هستید تهیه یک عدد آیفون تصویری برای منزلتان به شدت توصیه می شود چرا که وجود آیفون تصویری کمک بسیار زیادی به نبودن شما در منزل خواهد کرد!
به تلفن های ناشناس و مشکوک پاسخ ندهید. مخصوصاً به تماس هایی که از باجه تلفن های اطراف منزلتان گرفته می شود. چرا که ممکن است مورد عمل انجام شده قرار گرفته و با جمله ی معروف � داشتیم از این طرف ها رد می شدیم گفتیم ببینیم اگر هستید یه سری هم به شما بزنیم� رو به رو شوید!
راستی! تا یادم نرفته این را هم بگویم که حتماً کاغذی،مقوایی، تخته وایت بردی!، چیزی بر روی درب منزلتان بچسبانید تا یک وقت میهمانان ناکام مانده هوس نکنند خسارتی که قرار بود در صورت بودنتان به منزل و خوراکی ها وارد کنند را بر روی درب وارد نموده و� آمدیم نبودید� شان را بر روی آن حکاکی کنند! حتی می توانید از خودتان سلیقه به خرج دهید و برای هریک از خانواده های فامیل قسمتی جداگانه را در آن کاغذ در نظر بگیرید!
به هر حال از قدیم و ندیم گفته اند چیزی که عوض دارد گله ندارد. اگر احیاناً رو دست خورده و این شما بودید که با درب بسته منزل اقوام برخورد نمودید سعی کنید بر اعصاب خود مسلط باشید، با اندکی امید و اعتماد به نفس می توانید از شکست پلی بسازید به سوی پیروزی! حالا نفس عمیقی کشیده و بر روی درب بنویسید:� آمدیم نبودید؛ نیایید نیستیم! �
اقتصادی فکر کنید، اگر تعداد اعضای خانواده یکی از بستگانتان کمتر از تعداد اعضای خانواده شماست با آغوش باز پذیرای آن ها باشید و فراموش نکنید که هر دیدی بازدیدی دارد و هر بازی برگشت دارد! راستی فراموش نکنید که گل زده در خانه حریف ۲ تا حساب می شود!!
اگر هم که اصلا اهل این حرف ها نیستید و به دید و بازدید علاقه مندید پس خواهشاً همان یک بار را بروید کافی است !
داشتن حیوانات خانگی به طور مستقیم با کم تر شدن تعداد کسانی که در طول ایام نوروز خیال سوء قصد به منزلتان را دارند در ارتباط است. اگر اکثریت فامیلتان مذهبی هستند داشتن یه عدد سگ از نوع شلخته و لوس که دک و پوز و کلاً همه جایش را به میهمان ها بمالد! به شدت توصیه می شود. اگر هم فامیل هایتان وسواسی هستند که از گربه خانگی استفاده کنید. بیشتر جواب می دهد! ضمناً خواهشاً کمی هم جنبه داشته باشید. چند تا پسته و بادام دیگر ارزش آوردن کروکودیل و اورانگوتان به خانه را ندارد!
راستی می توانید در صورت لزوم، اقوام سمج فامیل را شناسایی کرده و اسمشان را بر روی حیوانات خانگیتان بگذارید و در حضور میهمانان سمج مذکور، حیواناتتان را به اسم صدا زده و از آن ها بخواهید به اجرای عملیات ژانگولر برای میهمان ها بپردازند! یا مثلا می توانید به سگتان بگویید: �خشایار!؟ گاز نگیر! دهه! پسر بد! �
ساماندهی و پلاک گذاری میوه جات و علی الخصوص پسته ها و بادام های داخل آجیل و تهیه بارکد از جمله سایر اقداماتی است که شما جهت ایمنی بیشتر می توانید انجام دهید! همین طور می توانید در بدو ورود روی میهمان ها برچسب انرژی نصب کنید و تهدیدشان نمایید که اگر زیادی بخورند انرژی زیادتری جذب می نمایند و از طریق برچسب انرژی تابلو می شوند!!
+ نوشته شده توسط احدمرادی در سه شنبه 8 فروردین1391 و ساعت 20:48 | یک نظر تبریک سال نوبه شمابیننده وبلاگ
دوست ندارم مثله همه از خدا بخوام که توي زندگي هيچ غمي نباشه، چرا که شاديها در کنار غمهاست که معنا پيدا ميکنه و زيبا ميشه. تنها از خدا ميخوام قدرتِ درکِ حضورش رو توي لحظه هاي زندگي به همه ي مخلوقاتش عطا کنه، که اون وقته که هيچ مشکلي توان شکستن ما رو نداره. سال نو با ديدِ نو به زندگي و فرصتي دوباره براي بهتر زيستن بر شما و خانواده تان خجسته باد.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در سه شنبه 8 فروردین1391 و ساعت 20:44 | نظر بدهید نامه ای از طرف خدا
امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا
برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی
بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و
به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت کاری نداشتی
جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت که از جا پریدی، خیال کردم می خواهی چیزی به من بگویی، اما تو به طرف تلفن
دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همه
کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،
شاید چون خجالت می کشیدی، سرت را به سوی من خم نکردی!!! تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای
انجام دادن داری، بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای
زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی را جلوی آن می گذرانی، در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از
برنامه هایش لذت می بری، باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی و باز
هم با من صحبتی نکردی!!! موقع خواب، فکر می کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی،
به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی، نمی دانم که چرا به من شب به خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح به من
سلام کردی؟! هنگامی که به خواب رفتی، صورتت را که خسته تکرار یکنواختی های روزمره بود، را عاشقانه لمس کردم، چقدر
مشتاقم که به تو بگویم چطور می توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی... احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و
برای کمک به تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی، حتی دلم می خواهد به تو یاد دهم که چطور با دیگران
صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یا گوشه ای از قلبت
که به سوی من آید، خیلی سخت است که مکالمه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم
بود، به امید آنکه شاید فردا کمی هم به من وقت بدهی! آیا وقت داری که این نامه را برای دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نه، عیبی
ندارد، من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم، من هرگز دست نخواهم کشید... دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی
با سلام و احترام
دوست عزیز ، با اهدای هر مبلغ دلخواه ( حتی هزار تومان ) ، در نجات زندگی یک انسان ، سهمی داشته باش و از خداوند متعال برایش طلب خیر کن .
از خداوند مهربان برایت خیر و برکت و خوشبختی می خواهم .
شماره کارت سپهرصادرات : ۶۰۳۷۶۹۱۰۹۱۱۰۲۳۸۴
شماره حساب سپهرصادرات:۰۳۰۷۳۲۶۸۹۶۰۰۷
به نام معصومه نقی پورانامق
تورابه آرمانهای مقدس قسم میدم دراین ایام کمک کنید
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 19 اسفند1390 و ساعت 14:25 | نظر بدهید خدایی که آمریکاییان به آن اعتقاد دارند(+عکس)
اگر یک اسکناس ۱۰۰ دلاری امریکا را دم دست دارید به پشت آن نگاه کنید با این جمله مواحه میشوید:
in god we trust
یعنی ما به خدا اعتقاد(اعتماد) داریم
کدام خدا؟؟؟ آیا مقصود خدای یکتاست؟؟
حالا اسکناس را مقابل نور بگیرید
به نظر شما آن ها به کدام خدا اعتقاد دارند؟؟؟
ایا این همه تشابه در استفاده از چشم چپ در اسکناس های مختلف این کشور اتفاقی است؟؟؟
+ نوشته شده توسط احدمرادی در جمعه 12 اسفند1390 و ساعت 17:27 | یک نظر جملات جدید پشت کامیونی
آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش!
**-.-**
آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است!
**-.-**
اتوبوس من غصه نخور،منم یه روز بزرگ میشم!(ژیان)
**-.-**
اگر از عشقت نکنم گریه و زاری
به جهنم که مرا دوست نداری!
**-.-**
اگه الله کند یاری
چه اف باشد چه سوسماری!
**-.-**
اگر خواهی بمیری بی بهانه
بخور ماست و خیار و هندوانه!
**-.-**
ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گل داری،من عشق گل اندامی!
**-.-**
ای روزگار
با ما شدی ناسازگار!
**-.-**
بپر بالا که گیر نمیاد!
**-.-**
باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم
من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!
**-.-**
بحث30یا30 ممنوع!
**-.-**
بخور و بخواب کارمه
الله نگهدارمه!
**-.-**
به مادرت رحم کن کوچولو!
**-.-**
تا جام اجل نکرده ام نوش
هرگز نکنم تو را فراموش!
**-.-**
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی
تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!
**-.-**
تاکسی نارنجی
از من نرنجی!
**-.-**
تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!
**-.-**
جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی
چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!!
**-.-**
داداش مرگ من یواش
امان از دست گلگیر ساز و نقاش!
**-.-**
درخت مکر زن صد ریشه دارد
فلک از دست زن اندیشه دارد!
**-.-**
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای
سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!
**-.-**
دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی
دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!
**-.-**
دنبالم نیا آواره میشی!
**-.-**
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!
**-.-**
دودوتا هفتا کی به کیه!
**-.-**
رخش بی قرار!
**-.-**
رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد
رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد!
**-.-**
رود می رود اما ریگذارش می ماند!
**-.-**
زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!
**-.-**
زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!
**-.-**
�zoor nazan farsi neveshtam�
**-.-**
ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود
ز شهر و خانه ام آواره بنمود!
**-.-**
سر پایینی نوکرتم
سر بالایی شرمندتم(ژیان)
**-.-**
شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است
از خطر باکی ندارم جون خدا یار من است!
**-.-**
شکر بترازوی وزارت برکش
**-.-**
شو همره بلبل بلب هر مهوش!
(اینو برعکس هم که بخونی همین میشه)
**-.-**
عشق میکروبی است که از راه چشم وارد می شود و قلب را عاشق می کند!
**-.-**
قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!
**-.-**
کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد
جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!
**-.-**
گاز دادن نشد مردی
عشق آن است که بر گردی!
**-.-**
گدایان بهر روزی طفل خود را کور می خواهند
طبیبان جملگی خلق را رنجور می خواهند!
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور می خواهند!
+ نوشته شده توسط احدمرادی در پنجشنبه 11 اسفند1390 و ساعت 19:4 | نظر بدهید مقام فاطمه (علیها السَّلام) و همسران پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم)
سؤال: چرا از نظر شیعه دختر پیامبر (ص) فاطمه (علیها السَّلام) بر همسران پیامبر (ص) برترى دارد؟
جواب: براى پاسخ به این پرسش به قرآن مراجعه مى کنیم، آیا آیاتى که درباره دخت گرامى پیامبر (ص) نازل شده است، درباره همسران او نیز فرود آمده است؟ برخى از آیاتى که در شأن حضرت فاطمه (علیها السَّلام) نازل شده عبارتند از:
1. سوره کوثر:
خدا به پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) خطاب مى کند که ما به تو �کوثر� دادیم، آن جا که مى فرماید:
[إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ* إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ].
�ما به تو کوثر اعطا کردیم، پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن، به درستى که دشمن تو ابتر است�.
مفسران در مصداق �کوثر� که به معنى �خیر کثیر� است، اقوالى دارند، ولى قول روشن همان است که بگوییم مراد از آن، فرزندان زیادى است که خدا از طریق حضرت زهرا (علیها السَّلام) به پیامبر لطف فرموده است و شاهد این گفتار آخر سوره است که مى فرماید: اى رسول گرامى دشمن تو �ابتر� است، یعنى تو ابتر نیستى به دلیلى که ما به تو کوثر یعنى خیر کثیر دادیم که یکى از مظاهر آن فرزندان زیاد از نسل زهرا (علیها السَّلام) است.
فخر رازى در تفسیر سوره �کوثر� مى گوید: این خبر غیبى قرآن تحقق پذیرفته است زیرا اموى ها و عباسى ها در کشتن فرزندان زهرا (علیها السَّلام) دریغ نکردند، مع الوصف شرق و غرب عالم از نسل زهرا مالامال است، آنگاه مى گوید: علما و دانشمندانى بزرگ مانند باقرالعلوم وحضرت صادق وحضرت کاظم و حضرت رضا (علیهم السَّلام) در آغوش این خانواده پرورش یافته اند.[1]
2. آیه تطهیر:
آیه دیگرى که درباره حضرت زهرا (علیها السَّلام) نازل شده، آیه �تطهیر� است:
[إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً].[2]
�همانا خداوند اراده کرده است تا رجس و پلیدى را از شما اهل بیت ببرد و شما را به پاکى حقیقى برساند�.
این آیه درباره حضرت زهرا (علیها السَّلام) و دو فرزندش حسن و حسین (علیمها السَّلام) و همسر گرامى و پدر بزرگوارش نازل شده است و مقصود از اهل بیت، خاندان وحى و نبوت است.
روایات زیادى گواهى مى دهد که پیامبر هر چهار نفر را به همراه خود زیر کسایى قرار داد واین آیه را تلاوت کرد و فرمود: خدایا براى هر پیامبر اهل بیتى است و اینها اهل بیت من هستند.
3. آیه مباهله:
در یکى از سالهاى هجرت، پیشوایان نصاراى �نجران� وارد مدینه شدند تا با پیامبر از نزدیک مناظره کنند، آنان در مناظره محکوم شدند، ولى از پذیرفتن اسلام سربرتافتند. پیامبر آنان را به مباهله دعوت کرد، یعنى همگان در نقطه اى به دور از مردم گرد آیند و دروغگویان را لعن و نفرین کنند.
و این همان حقیقت است که در قرآن چنین از آن یاد شده است:
[فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ].[3]
�پس بگو بیایید بخوانیم (بیاوریم) فرزندان ما را و فرزندان شما را، زنانمان را و زنانتان را و نفس هایمان و نفس هایتان را (کسانى را که جان ما و شما هست)...�.
آیه مبارکه حاکى است که پیامبر باید سه گروه را به میدان مباهله وارد کند:
الف: فرزندان خود را �أَبنائنا�.
ب: زنان خویش را �نِسائنا�.
ج: جان هاى خویش را �أنفسنا�.
و به اتفاق مفسران و تاریخ نویسان، پیامبر از فرزندان منتسب به خویش فقط حسن و حسین (علیمها السَّلام) را وارد میدان مباهله کرد، و از زنان زهرا (علیها السَّلام) را برگزید، و از گروه سوم بنام �أنفسنا� که جان پیامبر باشند على (علیه السَّلام) را همراه آورد .
4. آیه اطعام براى خدا:
سوره هل اتى از سوره هاى مورد توجه شیعیان است، زیرا آیاتى از این سوره در ستایش خاندان رسالت وارد شده(خانه ای که فاطمه(ص) محور آن است)، و آنان را توصیف مى کند، آنجا که مى فرماید: [ یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً* وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً* إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً* إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً* فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً* وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً].[4]
�آنها به نذر خود وفا می کنند، و از روزى که شرّ و عذابش گسترده است می ترسند، و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به �مسکین� و �یتیم� و �اسیر� می دهند!، (و می گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمی خواهیم!، ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزى که عبوس و سخت است! ، (بخاطر این عقیده و عمل) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه می دارد و آنها را می پذیرد در حالى که غرق شادى و سرورند! ، و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهاى حریر بهشتى را به آنها پاداش می دهد! �.
در این آیات نکات فراوانى هست که به برخی از آنها اشاره مى کنیم:
1. وفاى به نذر: آنجا که نذر کرده بودند که سه روز روزه بگیرند و همگى به نذر خود وفا کردند.
2. هنگام افطار، بینوایى در خانه ایستاد و غذا طلبید، آنان خوراک خود را در اختیار او نهادند و با آب افطار کردند، فرداى آن روز نیز روزه گرفتند، این بار به هنگام افطار یتیمى در خانه ایستاد و درخواست غذا کرد، آنان خوراک خود را به او دادند و با آب افطار کردند.
روز سوم نیز روزه گرفتند این بار اسیرى درخواست خوراک کرد و همگى غذاى خود را به او دادند.
3. آنان خوراک خود را در حالى که به آن نیاز داشتند یعنى گرسنه بودند در راه خدا دادند زیرا ضمیر �على حبّه� به طعام برمى گردد که از فعل �ویطعمون� برگرفته مى شود.
4. انگیزه آنان ستایش و پاداش نبود، بلکه آنان این کار را براى خدا انجام مى دادند و شعارشان این بود �إِنّما نُطْعِمُکُمُ لوجهِ اللّه�.
5. آیه مودت:
قرآن مجید مودت زهرا (علیها السَّلام) را در ضمن مودت قربى به عنوان یک فریضه معرفى کرده است و آن را به ظاهر، اجر رسالت مى داند، آنجا که مى فرماید: [قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى].[5] �بگو من از شما پاداشى جز دوستى خویشاوندان خودم نمى خواهم�.
اینها برخى از آیاتى است که مقام و موقعیت این بانوى بزرگ اسلام را معرفى مى کند و اگر به روایاتى که از پیامبر(ص) در حق زهرا (علیها السَّلام) وارد شده است توجه کنیم، منزلت حضرت زهرا (علیها السَّلام) نمایان تر مى گردد.
زهرا (علیها السَّلام) بانویى است که رضاى او رضاى پیامبر و خشم او خشم پیامبر است و از طرفى هم رضا و خشم پیامبر همسو با رضا و خشم خدا مى باشد.[6]
بنابراین او بانویى معصوم بوده که رضا و خشم او با رضا و خشم الهى برابر بوده است و به خاطر همین شایستگى هاى ذاتى است که پیامبر فرمود: دخترم زهرا سیده زنان بهشت است.[7]
اکنون نظرى به گفتار پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) درباره دخت گرامى اش مى افکنیم و از روایات فراوانى که درباره دخت گرامى پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) وارد شده به یک مورد بسنده مى کنیم.
بخارى در صحیح خود، بابى درباره مناقب فاطمه (علیها السَّلام) منعقد کرده و مى گوید:
�قال النبى (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) فاطمة سیدة نساء أهل الجنّة�. و در جاى دیگر چنین نقل مى کند: �إنَّ رَسُول اللّه (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) قالَ: �فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنى�.[8]
بدین ترتیب، جز فاطمه (علیها السَّلام)، بانوى بزرگوارى که سرور زنان بهشت باشد، کیست؟ با این مناقب در قرآن و حدیث چگونه مى توان دیگران را با او همسنگ و هم طراز دانست؟[9]
منابع
[1] - تفسیر رازى، تفسیر سوره کوثر.
[2] - احزاب/ 33.
[3] - آل عمران/ 61.
[4] - انسان/ 7- 12.
[5] - شورى/ 23.
[6] - قال النبى صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّملفاطمة: إنّاللّه یغضب لغضبک، ویرضى لرضاک� (مستدرک حاکم: 3/ 154؛ ذخائر العقبى: ص 39). و نیز فرمود: فاطمة بضعة منّى فمن أغضبها فقد أغضبنى. (خصائص النسائى: ص 35).
[7] - قال النبى صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم: فاطمة سیدة نساء أهل الجنّة. (صحیح بخارى: 5/ 29، باب مناقب فاطمة).
[8] - صحیح بخارى، ج 5، ص 105، حدیث 255.
[9] - راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص:397 � 403.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در پنجشنبه 11 اسفند1390 و ساعت 19:0 | نظر بدهید شباهت امام حسین(ع) با حضرت یحیی(ع)
شباهت امام حسین(ع) با حضرت یحیی(ع)
سوال: چه شباهتی بین امام حسین(ع) با یحیی بن زکریاست؟
جواب: از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: �امام حسین(علیه السلام) (در مسیر کربلا) در هیچ منزلگاهى فرود نیامد و کوچ نکرد، مگر آن که از �یحیى بن زکریّا� پیامبر بزرگ خدا وکشته شدن وى یاد فرمود، و روزى چنین فرمود: �وَ مِنْ هَوانِ الدُّنْیا عَلَى اللّهِ أَنَّ رَأْسَ یَحْیَى بْنَ زَکَرِیّا اُهْدِىَ اِلى بَغِىٍّ مِنْ بَغایا بَنی إِسْرائیلَ�; (از پستى دنیا نزد خداوند همین بس که سر �یحیى بن زکریّا� را براى زناکارى از زناکاران بنى اسرائیل هدیه بردند!).(1)
در روایت دیگرى امام(علیه السلام) در توضیح این مطلب، فرمود:
�إِنَّ امْرَأَةَ مَلِکِ بَنِی إِسْرائیلَ کَبُرَتْ وَ أَرادَتْ أَنْ تُزَوِّجَ بِنْتَها مِنْهُ لِلْمَلِکِ، فَاسْتَشارَ الْمَلِکُ یَحْیَى بْنَ زَکَرِیّا فَنَهاهُ عَنْ ذلِکَ، فَعَرَفَتِ الْمِرْأَةُ ذلِکَ وَ زَیَّنَتْ بِنْتَها وَ بَعَثَتْها إِلَى الْمَلِکِ فَذَهَبَتْ وَ لَعِبَتْ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَقالَ لَهَا الْمَلِکُ: مَا حَاجَتُکَ؟
قالَتْ: رَأْسُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا.
فَقالَ الْمَلِکُ: یا بُنَیَّةُ حاجَةً غَیْرَ هذِهِ.
قالَتْ: ما أُریدُ غَیْرَهُ... فَقَتَلَهُ، ثُمَّ بَعَثَ بِرَأْسِهِ إِلَیْها فِی طَشْت مِنْ ذَهَب، فَأُمِرَتِ الاَْرْضُ فَأَخَذَتْهَا، وَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ بُخْتَ نُصَّرَ�.
(همسر پادشاه بنى اسرائیل پیر شده بود، خواست دخترش را به همسرى آن پادشاه درآورد. پادشاه با یحیى بن زکریّا در این مورد مشورت کرد حضرت وى را از این کار برحذر داشت، همسر پادشاه از این ماجرا با خبر شد و دخترش را آرایش کرد و به نزد پادشاه فرستاد ; دختر به نزد پادشاه رفت و به طنّازى و عشوه گرى پرداخت (تا هوش از سر پادشاه ربود).
پادشاه گفت: (براى آن که به وصالت برسم) چه مى خواهى؟
دختر گفت: سر یحیى بن زکریّا را!
پادشاه گفت: دخترم! چیز دیگرى بخواه.
گفت: جز این نمى خواهم!
امام(علیه السلام) ادامه داد: ... وى پس از این تصمیم به قتل حضرت یحیى(علیه السلام) گرفت و آن حضرت را به قتل رساند. آنگاه سر مبارکش را در طشت طلایى نهاد و به نزد آن دختر فرستاد وچندان نگذشت که زمین دختر را در خود فرود برد و �بخت نصّر� بر آنان مسلّط شد).(2)
آنجا که سر یحیى را دفن کردند پیوسته از آن محل خون مى جوشید تا بخت نصّر گروه زیادى از ظالمان بنى اسرائیل را کشت تا خون از جوشش افتاد.
لذا در پایان این ماجرا مى خوانیم امام حسین(علیه السلام) به فرزندش امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:
�یا وَلَدِی یا عَلِىُّ وَاللّهِ لا یَسْکُنُ دَمِی حَتّى یَبْعَثَ اللّهُ الْمَهْدِىَّ فَیَقْتُلَ عَلى دَمِی مِنَ الْمُنافِقِینَ الْکَفَرَةِ الْفَسَقَةِ سَبْعینَ أَلْفاً�; (فرزندم! على جان! به خدا سوگند خون من آرام نخواهد گرفت تا آنگاه که خداوند (فرزندم) مهدى(عج) را مبعوث کند و او هفتاد هزار تن از منافقین کافر و فاسق را به قتل برساند).(3)
گفته هاى کوتاه و پر معنى امام(علیه السلام) در مسیر کربلا یکى از دیگرى پربارتر و عجیب تر است.
هدف امام(علیه السلام) از طرح ماجراى حضرت یحیى(علیه السلام) اشاره به این نکته است که حکّام ظالم و جبار و هواپرست او را به جرم پاکى و تقوا و مبارزه با آلودگى ها و هوسبازى ها شهید مى کنند و سر بریده اش را براى ناپاک زاده اى هدیه مى برند و این نشان مى دهد که امام(علیه السلام) از جزئیّات شهادت خود آگاه بوده، و براى اصحاب و یاران و فرزندانش شرح مى داده و آن مردان شجاع را آماده جانبازى و فداکارى تا آخرین قطره خون مى کرده است.
جمله �خون من از جوشش باز نمى ایستد تا �مهدى(علیه السلام)� قیام کند� اشاره پر معنایى به استمرار عاشوراهاى حسینى در طول تاریخ است، همان چیزى که امروز با چشم خود مى بینیم. صَدَقَ الله وَ رَسُولُهُ وَ اَوْلِیائُهُ(علیهم السلام) .(4)
پی نوشت:
(1) . مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 92 و بحارالانوار، ج 45، ص 89 .
(2) . مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 92 و بحارالانوار، ج 45، ص 89 .
(3) . مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 92 و بحارالانوار، ج 45، ص 89 .
(4) . گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص377.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در پنجشنبه 11 اسفند1390 و ساعت 18:57 | نظر بدهید دستور جهت زبان بندی کامل و توفیق و برکت فوق العاده زیاد در تمامی امور زندگی
این دستور برای افرادی که دشمنان زیادی در صدد آزار و اذیت و ظلم و ستم و ضربه زدن به آنها هستند و یا اشخاصی که مورد حسد حسودان قراردارند و برای جلوگیری از ظالمان و ضربه زنندگان و زبان بندی آنها، بسیار مجرب و نافع می باشد و تا کنون دستوری بالاتر مهم تر و قویتر از این دستور وجود نداشته است.
این دستور با رنج و مرارتهای بسیار زیاد استاد والامقام و سفره نشین ارجمند ، جناب آقای حاج میرزا علی مشفقی اصفهانی مسجد حکیمی تهیه شده و به دست ما رسیده است .
انجام این روش نسبت به سایر دستورها ، مشکل به نظر می رسد و به همین نسبت مجرب تر و مفید تر و کامل تر است و از تمام آفات و بلایا و آسیب های دشمنان جلوگیری می نماید .
البته این شیوه نیازمند افسون استاد سفره نشین افسونگر می باشد که بدون افسون ایشان ، این عمل هیچ فایده ای نخواهد داشت و فقط هدر دادن پول و وقت و هزینه می باشد و کلیه مراحل کار باید زیر نظر ایشان باشد .
امیدوار است که این دستور ، جهت حفظ بندگان خوب خدا که در جهت کمک به خلق خدا و حفظ رضایتمندی خدای بزرگ گام برمی دارند، انجام پذیرد.
در این روش 2500 (دوهزاروپانصد) مرتبه سوره مبارکه یاسین خوانده می شود که کاری طاقت فرسا ولی بسیار مجرب می باشد و انجام آن از عهده یک نفر بر نمی آید و نیاز به گروهی قرآن خوان با تجربه می باشد که باید دستمزد آنها تمام و کمال پرداخت گردد .
روش کار :
ابتدا موارد زیر را تهیه کنید .
1- دو متر پارچه تترون سفید .
2- هفت عدد قفل کوچک . ( توضیح : قفلها را باز کنید )
3- قاتمه سیاه 4-1 متر .
(توضیح : قاتمه سیاه نوعی نخ است که از پشم بز سیاه رنگ بافته می شود. )
4- زه حلاجی 12 (دوازده) عدد ( توضیح : زه حلاجی ، زهی می باشد که از روده گوسفند بدست می آید و پنبه زنان و کلاه مالان قدیم استفاده می کردند. )
5- ابریشم 7 رنگ ، دو رشته 4 متری ( توضیح : ابریشم 7 رنگ ، 7 رشته ابریشم به رنگهای مختلف می باشد. )
6- هفت عدد قلوه سنگ کوچک از کوههای اطراف شهر محل سکونت شخصی که می خواهید برای او عمل زبان بندی و دشمن بندی را انجام دهید تهیه شود . از هر کوهی که سنگ می آورید همانجا باید 2 رکعت نماز حاجت بخوانید یعنی باید 7 نماز روی 7 تا کوه خوانده شود .
7- طلسم مخصوص که به دستور سفره نشین نوشته می شود و عکس آن در زیر می باشد.
8- یک عدد مجری ( توضیح : مجری یک صندوقچه چوبی می باشد .)
9- درا نتهای کار یک گوسفند نر یا ماده که باید همجنس شخصی باشد که برای او عمل زبان بندی و دشمن بندی را انجام می دهید ، نیاز می باشد.
10- در انتهای کار یک گودال به عمق سه متر درملک یا زمینی که متعلق به شخص مورد نظر باشد، نیاز می باشد .
11 � در انتهای کار یک چاه آب پاک عمیق نیز نیاز می باشد .
مرحله اول :
پس از تهیه این وسایل و مواد ، مواد ذکر شده یعنی :
دو متر پارچه تترون ، هفت عدد قفل کوچک( توضیح : قفلها را باز کنید )، 4-1 متر قاتمه سیاه ، 12 عدد زه حلاجی ، دو رشته ابریشم هفت رنگ 4 متری ، 7 قلوه سنگ کوچک را در مجری نهاده و نزد استاد سفره نشین ببرید تا آنها را افسون نماید به این نیت که : بستم چشم و گوش و زبان و دست و پای جمیع خلق و خلایق ودشمنان و حسودان و ... را رو به فلان زاینده فلان . ( توضیح : فلان اول نام شخص و فلان دوم نام مادر شخص می باشد )
و همچنین بر روی پارچه تترون ((هو))ی سفره نشین توسط استاد سفره نشین نوشته شود.
بقیه مراحل را زیر نظر او انجام دهید . تأکید می شود که بدون افسون و ((هو))ی سفره نشین ، انجام این اعمال فقط هدر دادن پول و وقت می باشد و هیچ سودی نخواهد داشت .
مرحله دوم :
دستور کار :
ابتدا نوبت به نوشتن و ترسیم روی پارچه تترون سفید می باشد که سفره نشین(( هو)) را روی آن نقش کرده بود به این روش:
1) 3 (سه) مرتبه سوره مبارکه یاسین را روی همین پارچه بنوسید . بلافاصله پس از هر کلمه ((مبین)) نیت مورد نظر یعنی بستن و .... را بنویسید . یعنی در هر سوره هفت مرتبه نیت نوشته شده و در مجموع 21 مرتبه نیت مذکور نوشته می شود.
2) طلسم مخصوص که ذکر آن شد را روی پارچه نقش کنید .
3) 43 (چهل و سه) مرتبه آیه مبارکه آیت الکرسی را روی پارچه بنویسید . به این روش : قبل از نوشتن هر آیت الکرسی ، باید نیت مورد نظر نوشته شود . یعنی ابتدا نیت مورد نظر را بنویسید سپس آیت الکرسی اول ، دوباره نیت و سپس آیت الکرسی دوم الی آخر. یعنی در مجموع 43 مرتبه نیت و 43 مرتبه آیت الکرسی نوشته می شو د.
4) نام چهار فرشته مقرب درگاه خداوند یعنی جبرائیل ، میکائیل ، اسرافیل و عزرائیل را چهار گوشه پارچه بنویسید .
5) نام چهار پادشاه ستمگر و ظالم معروف یعنی نمرود ، فرعون ، عبدالملک و شداد را چهار گوشه پارچه بنویسید.
در اینجا اعمال پارچه تمام می شود و نوبت به بقیه وسایل می رسد.
مرحله سوم :
این مرحله مشکل ترین مرحله کارمی باشد که باید 2500 (دوهزاروپانصد) مرتبه سوره مبارکه یاسین به وسایل مذکور، خوانده شده و نیت شود و دمیده شود به همان نیت گفته شده .
روش کار:
1) 500 (پانصد) مرتبه سوره مبارکه یاسین باید به 7 تا قلوه سنگ خوانده شود . هر موقع که خواننده قرآن به کلمه ((مبین)) رسید و آنرا قرآئت کرد ، باید نیت کند که : سنگ کردیم زبان و دست و پا و جسم جمیع خلق و خلایق و دشمنان ... را رو به فلان زاینده فلان . میدانید که در سوره یاسین 7 مرتبه کلمه ((مبین )) تکرار شده است . یعنی در 500 مرتبه قرآئت سوره ، 3500 مرتبه باید نیت مورد نظر تکرار شود.
2) 500 (پانصد) مرتبه سوره مبارکه یاسین باید به 7 تا قفل کوچک باز شده، خوانده شود .همانند خواندن سوره ها به قلوه سنگها ، بعد ازهر کلمه مبین نیت کنید که قفل کردم زبان و ...... را رو به فلان زاینده فلان .همینطور ادامه دهید تا در هنگام خواندن آخرین سوره به قفلها ، یعنی سوره پانصدم ، بعد از خواندن آخرین کلمه(( مبین)) ، نیت را تکرار نمائید و تمامی قفلها را به همین نیت قفل نمائید . سپس سوره را با اتمام رسانید .
(توضیح : قفلها را قبل از افسون سفره نشین باز کرده بودید)
3) 500 (پانصد) مرتبه سوره مبارکه یاسین را باید به قاتمه سیاه بخوانید . مانند قبل نیت کنید و شروع نمائید. بعد از هر کلمه ((مبین)) نیت نمائید . ولی پس از خواندن آخرین مبین از هرسوره ، یک گره به قاتمه سیاه بزنید به این نیت که گره زدم و بستم زبان و چشم و ..... جمیع خلق و خلایق را رو به فلان زاینده فلان . یعنی برای هر سوره یک گره زده می شود ، آن هم به هنگام خواندن آخرین مبین هر سوره . پس در پایان 500(پانصد) گره به قاتمه سیاه زده می شود .
فراموش نشود که پس از هر گره زدن ، سوره را به اتمام برسانید .
4) 500 (پانصد) مرتبه سوره یاسین را به هر دو رشته ابریشم 7 رنگ بخوانید . مانند قاتمه عمل کنید. ولی با این تفاوت که دو رشته دارید و پس از کلمه ((مبین)) آخر هر سوره ، یک گره به رشته اول و یک گره به رشته دوم بزنید به همان نیت ذکر شده .
پس در پایان به هر رشته ابریشم 7 رنگ ، 500 گره زده اید .
به رشته اول 500 گره و به رشته دوم نیز 500 گره .
فراموش نشود که پس از هر گره زدن ، سوره را به اتمام برسانید .
5) 500 (پانصد) مرتبه سوره یاسین را به 12 عدد زه حلاجی بخوانید و مانند قبل عمل کنید . پس از خواندن هر کلمه مبین نیت کنید و پس از خواندن آخرین ((مبین )) هر سوره ، یک گره به زه حلاجی بزنید . وقتی زه اول دیگر جای گره زدن نداشت ، به زه دوم و سوم و بقیه زه ها گره بزنید . تا تمام 500 گره بر روی زه ها حلاجی قرار گیرد .
تقریباً به هر یک از زه ها ، 50 � 40 گره بزنید تا گره ها یکنواخت پخش گردد.
اکنون خواندن قرآن به اتمام رسیده است .
مرحله چهارم:
این مرحله ، مرحله پایانی می باشد .
هر هفت عدد قلوه سنگ و یک قفل از هفت عدد قفل را در چاه آب عمیق بیندازید. دقت کنید که به هیچ وجه چاه آب فاضلاب نباشد و چاه آب تمیز و پاک باشد.
گودالی که ذکر آن شد ، باید اکنون حاضر باشد. مجری که صندوقی چوبی بود را حاضر کرده و زه های حلاجی و پارچه تترون و 5 عدد از هفت عدد قفل و یک رشته از دو رشته ابریشم 7 رنگ و قاتمه سیاه را در مجری نهاده درب آن را ببندید. وضو بگیرید و مجری را در ته گودال قرار دهید.
قدری خاک داخل گودال بریزید تا یک متر خاک روی مجری را بپوشاند .
گوسفندی را که ذکر آن شد ، با توجه به مرد یا زن بودن فردی که برای او این اعمال را انجام داده اید حاضر نمائید یعنی اگر شخص مرد است ، گوسفند نر و اگر شخص زن می باشد ، گوسفند ماده حاضر کنید. بر بالای همان گودال گوسفند را ذبح نمائید به صورتی که خون گوسفند داخل گودال بریزد. پس از این عمل گودال را با خاک پر نمائید.
شخص مورد نظر در همان مکان 2 رکعت نماز حاجت به همان نیت بخواند.
کلیه اجزای گوسفند ائم از گوشت و پوست و سر و دیگر اعضای آن باید به مستحق و نیازمند داده شود. اکنون از مواد ذکر شده ، یک عدد قفل و یک رشته ابریشم هفت رنگ ،باقی مانده است . که قفل باید در منزل شخصی فرد نگهداری شود و ابریشم هفت رنگ نیز همراه شخص باشد . تا هیچ دشمن و حسودی نتواند به وی ظفر یابد. در نگهداری این ابریشم ، بیش از حد کوشا باشد باشید تا خدای ناکرده گم نشود.
پس از انجام این عمل ، به خواست خداوند متعال ، مال و دارایی و کسب و کارو زندگانی شخص بی نهایت ترقی و رشد و برکت پیدا خواهد کردو هیچ دشمن و کینه توز و بدخواهی ، نخواهد توانست بر این شخص غلبه کند یا توسط سحر و جادو و طلسم او را از پای درآورد.به شرطی که دقیقا مطابق دستورات بالاو زیر نظراستاد سفره نشین انجام پذیرد . استفاده کنندگان از این روش ، جهت قدردانی از زحماتی که جناب آقای حاج میرزا علی مشفقی اصفهانی مسجد حکیمی در راه بدست آوردن این روش زبان بندی و نجات متحمل شده اند ، یک حمد و سوره و یک یاسین خوانده و به ایشان هدیه نمایند.
لازم به ذکر است که تمامی دستورات گفته شده ، منطبق بر آیات و روایات و حاشیه های قرآن رکن الملک سلطانی می باشد و در حقیقت و صحت آن جای هیچ شکی باقی نمی ماند.
+ نوشته شده توسط احدمرادی در پنجشنبه 11 اسفند1390 و ساعت 18:50 | نظر بدهید
پنجشنبه 27 اردیبهشت 1391 - 6:49:21 PM